آهنگ اختصاصی این پارت رو میتونید از چنل گوش کنید؛ آیدی چنل: Kimjeuonidkلست چپتر'
اما جیمین در سکوت با نگاه سرد و ترحم برانگیزی به پسر خیره شده بود؛ جونگکوک یک قدم به سمتش برداشت که باعث شد جیمین انگشتشو رویه ماشه بزاره و با لحن اخطار دهنده اش مانع نزدیک شدنش بشه. جونگکوک به اسلحه ی تویه دست رفیقش خیره شد و آروم لب زد؛
_ اون اسلحه برای چیه جیمینا..!
جوابی نگرفت؛ نگاهشو بالا برد و به چشم های خنثیش خیره شد.
_ تهیونگ..تهیونگ کجاست..
جیمین نیشخندی زد؛
_ ولنس؟ الان حتما تموم شده...
مردمک چشمای پسر از ترس لرزید و زمزمه کرد؛
_ چـ..چی..چی تموم شده!..
_ کاری که خیلی وقت بود میخواست انجام بده.. کشتنِ پدرت
با بهت به رفیقش خیره شد؛
_ کشتن پدرم؟..
_درستش اینه..کشتن قاتل خانواده اش..دقیقا همونجایی که معامله های کثیفشو انجام میداد..
این حرف برای غرق کردن پسر تویه دریایی از خلا کافی بود؛ کشتن پدرش قاتل خانواده ی کیم؟ اینا چیزی نبود که قلب تحمل کنه اما مغز بی رحمانه به تحلیل کردن حرف های پسر ادامه میداد؛ قلب برای توجه نکردن تمنا میکرد اما مغز هنوز هم پافشاری میکرد و این بین فقط روحش در حال پر شدن از خلا و تاریکی بود؛ روحی که از این خلا مرگبار استقبال میکرد شاید چون به انتهای خودش رسیده بود؛ انتهای نقشه ی روحش انتهای بازی ،مغزش انتهای شکسته شدن قلبش حالا تمام وجودش به طور کامل شکسته بود.
_ پس..پس حدسم درست بود..
جیمین سعی کرد زمزمه ی اروم پسر رو بشنوه اما...
_ حدسم درست بود که..پدرم قاتل خانوادشه..
_ ...
_جریان قتلی که پدرم انجام داد.. اون تصادف.. پس خانواده ی کیم بود..
YOU ARE READING
𝗖𝗜𝗥𝗜𝗟𝗟𝗔 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞
Fanfictionجئون جونگکوک، رئیس زادهایی که، لبهاشو به بوسهی اون مردِ فقیر سپرد.. آیا این بوسه، برای شروعِ بازی کافی بود!.. آیا لغزیدن لبهاشون رویه هم، برای به رقص در اوردن تقدیرشون، کافی بود؟! یا... یا شاید این، تنها وجودِ تاریکشون رو پر از "ناکافی بودن" می...