Stray Kids [One Shots]

model [hyunlix] pt1

از استرس تمامی لیپ گلاسش رو خورده بود، این رو وقتی متوجه شد که میکاپ ارتیست نزدیکش شد وبا کلافه گی دوباره لیپ گلاس رو تمدید کرد.

نباید قبل رانوی گوشیش رو چک میکرد.

دوباره به سمت گوشی رفت و با اولین شماره لیستش تماس گرفت؛روی صندلی نشست و با پاهاش روی زمین ضرب گرفت.

با سومین بوق و برقراری تماس شروع به صحبت کرد

-هیونگ چرا بهم نگفتی؟

صدای پشت خط با مکث اومد:

- توی آیینه یه نگاه بنداز دلیلش رو میفهمی.

دستی توی موهاش کشید و به آیینه رو به روش نگاه کرد؛ شاید حق با هیونگش بود حلقه های اشک توی چشماش بود؛ سرشو بالا گرفت تا قطره های اشک میکاپ چشم هاشو خراب نکنه

نفس های لرزونش رو بیرون داد و سعی کرد با ریتم نفس های هیونگش پشت تلفن یکی باشه.

- لی فلیکس این اجرا و ایونت برای کرییرت مهم ترین اتفاقه پس سعی نکن به خاطر دیدن یا ندیدن یه ادم که از زندگیت چندین وقته گورشو گم کرده گند بزنی به تلاش های شبانه روزیم برات.

با نشندین صدایی از پسر حرفشو دوباره تکرار کرد:

-فهمیدی پسرم؟

نفس عمیقی کشید و از روی صندلی بلند شد

-اره چانگبین هیونگ فهمیدم؛ ناامیدت نمیکنم ، هیچ وقت نکردم

با اشاره منیجر با چانگبین خدافظی کرد، به سمت اتاق پرو رفتتا لباسی که براش در نظر گرفته  بود بپوشه.

...

روی صندلی ردیف اول رانوی نشسته بود و بی حوصله به حرف اطرافیانش گوش میکرد؛ بی صبرانه منتظر شروع ایونت بود درحالی که تا دو روز پیش سعی در بهونه اوردن برای عدم حضور بود.

اما دقیقا دو روز قبل از ایونت با پیام دوست صمیمیش با عنوان "اگه میخوای ببنیش خودتو برای مراسم اماده کن"

لازم به فکر کردن نبود کاملا مشخص بود کیو به شدت میخواست ببینه، فرشته کوچولوی دلخوری که فکرمیکرد بعد از دو روز بریک اپ با قیافه مظلوم و عروسکش میاد در خونش تا دوباره بهم برگردن

اما اون دفعه فرق داشت پسرک  دیگه در خونشون نیومد، پیامی نداد، زنگی نزدو تمام راه های ارتباطی باهاش و مسدود کرد.

هیونجین قبول داشت که توی رابطه دو طرفه ای داشتن خیلی کم تلاش میکرد، خودخواهانه رفتار میکرد و همیشه منتظر چراغ سبز هایی از طرف فلیکس بود تا راه رابطه رو باز کنه.

حالا به در بسته یا بهتر بگم پلمپ شده ای رسیده بود؛ نمیتونست فکر پسر رو از سرش بیرون کنه انگار واقعا انسان تا  چیزی از دست نده قدر نمیدونه.