part 20 : اشک

123 11 6
                                    

گاهی اوقات کنار گور آیندگان می‌نشینی

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


گاهی اوقات کنار گور آیندگان می‌نشینی .
گاهی اوقات هم حماقت میکنی کنار گذشتگان مینشینی.
گاهی دروازه‌ی کلیشه ها رو باز میکنی و به داخلش سفر میکنی .
اما برای من هیچ انتخاب و حماقتی نبود
خدا به من دو تا آینده نشون داده بود که یا باید از راه تاریک بهش می‌رسیدم یا تاریک‌تر !
و من راه تاریک‌تر رو انتخاب کردم برای رسیدن بهش.
انتخاب بین و بد و بدتر ؟ بد ، شانسی داره به بدتر برسه اما بدتر همون بدتر میمونه

.....آخرای دهه‌ی 90 میلادی / ناشناس .....

.
.
.
.

تو جاش غلطی زد و به پرتوهای خورشید که از لا به لای پنجره در رفته بود ، نگاه می‌کرد.
آخرای دهه‌ی 90 میلادی بود .
شلوار های لی ، تاپ و کراپ های قرمز و سبز !
موهای بلوند و گردنبند های مرواریدی .

چند روزی از اینکه امگای مو فندقی پای سناتور کیم رو لگد کرد تا ازش فاصله بگیره و بعد پا به فرار بزاره میگذره .
عصر اون روز ستودنی بود و معرکه !
جونگکوک از حرص و طمع آلفا بدش اومده بود .
خیلی وقت بود ویالون نزده بود و حالا هم که نواخته بود آلفا اینجوری جوابشُ با شهوت داده بود.

آهی کشید و بلند شد تا به کارهاش برسه .
هنوز نتونسته بود پدرشُ راضی کنه کلاس های وکالت برداره ...
تصمیم داشت موهاشُ با رنگ هایی که جونالی خریده بود بلوند کنه !

تو این تصمیم دودل بود و شک داشت .
دقیقا چهار روزُ هشت ساعتُ ربع دقیقه بود که سناتور رو ندیده بود .
این تقصیر جونگکوک مو عسلی نبود ، بود؟؟

اخم هاشُ تو هم کشید و مسواک رو برداشت تا سریع تر کارهاشُ کنه بره صبحانه بخوره .

.
.
.

از پله ها که پایین اومد سریع به طرف میز ناهارخوری رفت و روی صندلی کنار سیلیسیا و ایلوان نشست .
یه نون تست برداشت و کره بادوم‌ زمینی زد روش و یه گاز بزرگ ازش زد .
اصلا هم به افراد دور میز توجه نکرد .

آقای جئون که دهنش پر از خامه و نون بود با اصابت میز به شکمش سرفه ای کرد
خانم جئون اخمی کرد و با چشم و ابرو به شوهرش فهموند یه چیزی بگه تا جو اروم بگیره اما اقای جئون انگار بد متوجه شده بود :

RED TYPEWRITER Where stories live. Discover now