Sirius4/Namjin Version

15 2 0
                                    

Part4

با تکون دادن سرش با تاسف، از اتاق جین بیرون اومد و نفسش رو حرصی از دست اون مرد مزاحم بیرون فرستاد.
از نظر یونگی قطعاً نامجون یک مزاحم بود که بین لحظاتی که جین بلاخره تونسته شاد بسازتشون وارد شده. باید برمی‌گشته به همون آشغالدونی که تا الان بوده.
البته که نامجون هم همین نظر رو درباره یونگی داشت. اما چیزی که مهمه نظر جین بود. 

همون‌طور که توی فکر بود سمت اتاقش می‌رفت که با اسیر شدن دستش بین انگشت‌های محکمی با تعجب سرش رو بالا آورد. 
با دیدن نامجون و اون اخم شدید که چشم‌های وحشیش رو بیشتر از قبل عصبی نشون می‌دادن، متقابلاً اخم کرد و دستش رو عقب کشید. 
"چته کیم؟ این طرز رفتارت با دکتری که از مرگ نجاتت داده درست نیست."

"ترجیح می‌دادم بمیرم ولی تو ناجی من نباشی."

"آره مردنت برای آدم‌های اطرافت کمتر آزار و ناراحتی داره."

"چه نسبتی با جین داری؟"

یونگی با پوزخند دستی به لبش کشید و با تکون دادن سرش قدمی به نامجون نزدیک شد و وسط راهرو بیمارستان سینه به سینه نامجون ایستاد.

نامجون با نگاهی تمسخرآمیز به تفاوت قدی بینشون که آنچنان هم زیاد نبود نگاه کرد. حقیقتاً نمی‌دونست که یونگی نیازی به قد بلند یا هیکل درشت نداره، هیچکس منکر زور بازو یونگی و صد البته زبون تیز و برنده‌اش نمی‌شد.

"زندگی جین، دقت کن چی ‌میگم کیم، تک‌تک لحظات زندگی جین مربوط به خودم و خودشه و هیچ ربطی به توعه حرومزاده نداره."

"حرومزاده بودن خیلی بهتر از اینِ که کنار پسری باشی که می‌دونی قلبش برای یکی دیگه می‌تپه."

یونگی با شدت زیر خنده زد و سرس رو به عقب پرت کرد. نامجون با عصبانیت دست‌هاش رو مشت کرد تا اون صدای خنده بلند رو توی نطفه خفه و ردیف دندون‌های مرتبط‌ پسر بزرگ‌تر رو توی دهانش خورد نکنه. 

پرستار‌ها و پرسنل، حتی بیمار‌هایی که گاهی از اون سالن می‌گذشتن با تعجب به پسری که با صدای بلند می‌خندید نگاه می‌کردن و بدون ایستادن از کنارشون رد می‌شدن. 
یونگی بعد از تموم شدن خنده‌اش اشک الکی کنار چشمش رو پاک کرد و با لبخند به صورت قرمز شده نامجون نگاه کرد. 
می‌دونست که مرد قلب مریضی داره پس با اینکه دلش نمی‌خواست سر به تنش باشه باز هم سعی کرد بیشتر از این عصبیش نکنه. 

"قلب جین جایی هست که باید باشه. پیش من، پدر و مادرش. توهمات خامت رو بریز توی آشغال‌دونی عوضی."

حالا نوبت نامجون بود که با صدای بلند زیر خنده بزنه و حرف‌های در ظاهر مضحک یونگی رو زیر سوال ببره.

"پیش تو؟ اگه قلبش پیش تو بوده بهم بگو تا به حال تنش رو بوسیدی؟ تا حالا لباسش رو از تنش درآورده تا تو بتونی راحت‌تر عطر تنش رو زندگی کنی؟ تا حالا قلبش رو بوسیدی گونههای خجالتیش رو گاز گرفتی؟ تا حالا بدن زیباش رو زیر دوش حموم وقتی قطره‌های آب روی کمرش می‌لغزه دیدی؟"

Sirius Namjin VersionWhere stories live. Discover now