کیونگسو.
کیونگ سو حوله رو روی موهای خیسش حرکت داد و با قدم های ارومش از اتاق خارج شد.
به سمت جونگکوکی که روی مبل خوابش برده بود حرکت کرد و روی فضای خالی بسیار کم مبل نشست. دستشو بین موهای درهم و خیس از عرق جونگکوک برد و با ملایمت ماساژشون داد.
به گونه های سرخ و تبدار جونگکوک خیره شد و اخمی کرد.
_لخت میگردی که اینطوری سرماخوردی.سرشو خم کرد و بوسه ارومی روی گونه های سرخ جونگکوک زد.
به لب های صورتی و نیمه باز جونگکوک دستی کشید.
_مثل همیشه لب هات وسوسه انگیزه.دودل بود. دوست داشت لب هاش، لب های زیبا و بوسیدنی جونگکوک رو لمس کنن اما ریسک بالایی داشت و ممکن بود جونگکوک با این کارش بیدار شده و کلی عصبانی بشه.
سرشو دقیقا در یک میلی متری لب های جونگکوک قرار داد و چشماشو بست.
ممکن بود جونگکوک با حس بوسه بیدار بشه و از خونه بیرونش کنه؟
با کلافگی دستی به موهای نمدارش کشید و با برداشتن حوله ای که روی سرامیک های سفید خونه افتاده بود، به سمت اشپزخونه حرکت کرد و تصمیم گرفت برای بهبود سرماخوردگی جونگکوک سومی درست کنه.قابلمه ای از کابینت های طوسی رنگ اشپزخونه خارج کرد و بعد از پر کردن کامل اون از اب، روی شعله های گاز قرار داد.
کمی پیاز و سبزی خورد کرد و اون هارو گوشه از اشپزخونه قرار داد.
_هویج هارو کجا میزاره؟در یخچال و باز کرد و بعد از زیر و رو کردن تک تک کشو ها فقط یک هویج پیدا کرد.
_یکیم خوبه.سرشو تکون داد و هویج رو روی تخته چوبی قرار داد و چاقوی مشکی رنگ و تیز رو به دست گرفت.
_داری چیکار میکنی؟سرشو بلند کرد و با جونگکوکی که با چشم های نیمه باز نگاهش میکرد و در اثر خواب صورتش پف کرده بود روبه رو شد.
_پرنس زیبامون خوب خدابیدن؟+اگه سروصدا تمیکردی میتونستم بگم بله.
_دروغگو. من که سروصدا نکردم.
+من دروغگوام؟
کیونگ سو خنده ای کرد و دستاشو به حالت تسلیم بالای سرش قرار داد.
_غلط کردم خوبه؟
YOU ARE READING
֗ 𝖣𝖠𝖱𝖪 𝖢𝖧𝖮𝖢𝖮𝖫𝖠𝖳𝖤֗︙𝖪𝖮𝖮𝖪𝖵
Fanfiction▪︎شکلات تلخ▪︎ رئیس جئون از دستیار دست و پاچلفتیش ناراضیه اما چی میشه که یه شب اون رو دوست پسر خودش معرفی کنه؟ _راستی این مردی که همراهته کیه جونگکوک؟ تاحالا ندیده بودمش. جونگکوک با نگاهی کوتاه به یونجون نگاهشو به سمت تهیونگ تغییر داد و بلافاصله گفت...