Part 51-52

33 5 5
                                    

Part 51

با دعوت هری دختر شیک پوش و موجه روی مبل رو به روی دراکو نشست
پ:چشمام درست دید و اون نارسیسا بود که از در خونه بیرون رفت؟
د:اوهوم
دراکو بدون برقرار کردن ارتباط چشمی و با خجالت جواب داد
پ:البته که بوی این سیگار برام آشناست بایدم نارسیسا باشه
پانسی چشم غره رفت چون هیچکس تو دنیا اینقدر از نارسیسا متنفر نیست چون روزی که دراکورو با لوسیوس تنها گذاشت و رفت و زندگی دوستشو برای همیشه نابود کردو به خوبی یادشه. هری کنار دراکو نشست و دستشو رو زانوهای مظطربش که تکونشون میداد کشید تا ارومش کنه
ه:تاحالا بهش اشاره نکرده بودی بلوندی
پ:چه جالب پس اینجا دو نفرو داریم که از مسائل زندگی دوستشون بی خبرن
ابروهای هری تو هم رفت یعنی پانسی اونو دوست دراکو خطاب کرد؟
پ:ما هریو داریم که راجب مادرت نمیدونه و منم هریو دارم که راجبش هیچی نمیدونم و همین جناب پاتر یوهویی میشه دوستِ جون جونیه پسری که از وقتی یادمه باهاش دوست بودم
پانسی گلایه کردو به دراکو اخم کرد. از تک تک کلماتش دلخوری میباره و این دراکورو بیشتر مظطرب میکنه اما خلاصه باید یه روز براش توضیح بده و پشت گوش انداختنش کمکی بهش نمیکنه
د:برای شروع؛ اون دوستم نیست پان
چشمای پانسی درشت شدو به هری و بعد به دراکو نگاه کرد و این مسیرو دوباره تکرار کرد
پ:لطفا بهم بگید که این یه شوخیه
ه:قیافش شبیه آدماییه که شوخی داشته باشن؟
هری با پررویی جواب داد
پ:اوکی اوکی اصلا شوخی خوبی نیست
پانسی انکار میکرد چون نمیتونست تصور کنه دراکو، پسری ساکت و مظلوم با هری،یه بد بویه عوضی باشه
پ:صرفا جهت یادآوریت میگم دراکو؛ اون فک‌ لعنتی ویزلیو شکسته
صدای پانسی بلند میشه و دراکو کمی خودشو جمع میکنه
د:م.میدونم
پ:نه دراکو به نظرم نمیدونی داری چیکار میکنی اون پاتره، فراموش کردی؟
ه:فکر میکنم لازمه که یه چیزی بگم
هری دستشو به میز میکوبه و توجه پانسیو به خودش جلب میکنه
د:مجبور نیستی
دراکو با نگرانی دست هریو فشار میده تا یه وقت کار اشتباه و هیجانی نکنه
ه:مجبورم لاو
انگشتاشو تو دست دراکو حلقه کرد تا بهش بفهمونه قصد دعوا نداره و نباید نگران باشه
ه:اره من فک ویزلیو شکستم؛ با تک تک پسرای مدرسه دعوا کردم؛ روابط زیادو آزادی داشتم؛ بچه درس خونی نیستم و صرفا بخاطر پدرم که فرمانده ارتشه بهم احترام میزارن
پ:دقیقا منظوره منم همینه
ه:اما با وجود تمام این ها یه لاشی صادقانم اما تو چی؟
پ:من؟ من چی؟منظورت چیه؟
ه:تو یه دختر لوسه پولداری که از قضا ادعای با ادبیش میشه تو تو خونه ی خودم به من بی احترامی میکنی با اینکه اون کسی که محترم نیست تویی
د:هری
دراکو به ارومی گفت اما هری کوتاه نیومد و ادامه داد
ه:و میدونی چیه پارکینسون؟
هری از جاش بلند شدو به سمت پانسی خم شد به شکلی که جنگل خشمگین پانسی به تیله های صادق هری گره خورد
ه:تو نه تنها دوست خوبی نیست هیچیم از دراکو نمیدونی
پانسی پوزخند میزنه و دست به سینه به مبل تکیه میزنه
پ:داری راجب دوست مهدکودکم باهام حرف می‌زنی پاتر هرچی باشه بیشتر از تو میشناسمش
ه:اوه جدی؟با این اوصاف با ویکتور کرام قرار میزاری؟
دراکو جا خورد.یعنی گوشاش درست میشنید؟پس شایعات درست بود؟
د:این حقیقت داره؟
پانسی از استرس لبشو به دندون گرفت چون این موقعیت مناسبی نبود تا با دراکو مطرحش کنه پس از جواب دادن طفره رفت و بجاش خشمشو سر هری خالی کرد
پ:این به تو ربطی نداره پاتر بهتره سرت تو کون خودت باشه
دراکو که حالا مطمئن بود همه ی این حرفا حقیقت داره از جاش بلند شد و صداشو بالا برد
د:اما پان ما راجبش حرف زدیم اون پسر خطرناکیه
پ:از هری خطرناک تر نیست
هری خنده عصبی کرد و از جلوش بلندو به سمت پله ها رفت چون دیگه حوصله ادامه دادن یه بحث بی نتیجه با یه ادم غیر منطقیو نداشت
ه:خودتو گول نزن پارکینسون اون یه متجاوزه و تو هم اینو میدونی
پ:اینا فقط شایعست؛ این حرفای مسخره رو دخترای احمق تو مدرسه پخش کردن که نمیتونن به دستش بیارن
د:پان اون یه متجاوزه
پ:تو از کجا میدونی؟؟تو که تاحالا باهاش برخورد نداشتی
دراکو سکوت کرد.نمیدونست که باید چی بگه.باید به دوستش میگفت دوست پسر عوضیش بهش تجاوز کرده؟
پ:میبینی حتی توام حرفی نداری اینقدر تو زندگی من دخالت نکن وقتی خودت با بدترین پسر مدرسه دوست شدی یه معتاده بی اعصاب که از سر خوش گذرونی به دیگران حمله میکنه؛ پیشنهاد میکنم برای کریسمس براش قلاده بخری چون بهش نیاز داره
هری یه گوشه نشسته بود و همه چیزو به دراکو سپرده بود. دراکویی که صدای شکسته شدن قلبش به اسمون رسیده بود و اینقدر ناراحت بود که حتی توان گریه کردن نداشت
د:پان.باید ازت بخوام از اینجا بری
پ:چی؟اما اون...
د:لطفا برو نمیخام بهت چیزی بگم که قلبت بشکنه، نمیخوام چیزی که حس میکنمو حس کنی
پانسی با حرص بلند شد و به دراکو نگاه کرد بلکه شاید بتونه با نگاهش اونو موذب کنه اما بلوندی روشو برگردوند و ترجیح داد بجای فکر کردن به چهره قضاوت کننده پانسی تلاش کنه تا خودشو محکم نشون بده و البته که جواب گرفت چون پارکینسون دیگه چیزی نگفت و به سمت در رفت
ه:صبر کن
هری اما بر خلاف دراکو منتظر نمیموند و هر ضربه ای رو با ضربه ی قوی تری جواب میداد حتی اگه یه نگاه باشه پس جلو رفت و دست پانسیو کشید
پ:اخ
ه:سلاممو به دوست پسرت برسون و بهش بگو پاتر به زودی برمیگرده اون موقع باید باهم تصویه حساب کنیم
تو صورت پانسی نیشخند زدو گوشی ای که به دراکو داده بود رو سمتش گرفت
ه:اون به نسیه نیاز نداره حالا گورتو گم کن
دست پانسیو رها کردو اونُ به عقب هول داد
پ:جفتتون دیوونه شدین
از در خارج شدو هری رفتنشو تماشا کرد
ل:عام...چیو از دست دادم؟
لیلی با کلی خرید جلوی در خونه بودو همراه هری، رفتن پانسیو نگاه میکردن
ه:بهتره بیای تو
خریدارو از مادرش گرفتو به داخل دعوتش کرد و خودش بدون هیچ حرفی از پله ها رفت بالا و دره اتاقشو به هم کوبید

More painful than before Where stories live. Discover now