هری تو آپارتمانش که با نایل مشترک بود پرت شد-و وقتی پاش به کفش گیر کرد و سکندری خورد فحش داد."نایل؟"اون داد زد و سعی کرد کلید برق و پیدا کنه.
دوازده صبحه،اون کجا میتونه باشه؟،اون فکر کرد.
"نایل."هری واضح تر داد زد و بالاخره کلید برق و پیدا کرد،روشنش کرد و رفت به سمت اتاق نایل.
اون وقتی که نزدیک تر رفت صدای ناله و تکون خوردن چیزی و شنید که ترسوندش.
"نایل؟"اون آروم صدا کرد و بلافاصله کف دستش و محکم کنار دهنش زد وقتی دید نایل با یه پسر داره میک اوت میکنه.
یه پسر
هری بلند داد زد و نایل تو بوسه عقب کشید،لباش باد کرده بودن و قرمز شده بودن.
"ه-هری؟"
"این اسمه منه."هری سرشو تکون داد و لب پایینشو گاز گرفت و سعی کرد خودشو کنترل کنه.
"من انتظار نداشتم به این زودی اینجا باشی"
نایل نفس کشید و اون مرد از روش کنار رفت،پایین سمت خودش دراز کشید .
نی،دوازده صبحه (منظور نصف شبه )."
هری شروع کرد"میدونی چیه؟من خستم.تو میتونی همه ی-"هری دستش اطرافش تکون داد."اینارو، فردا صبح توضیح بدی."هری سریعا به سمت خوبش چرخید و بی سر و صدا از اون اتاق بیرون رفت ،اون مثل همیشه ناراحت به نظر میرسید.
اون بی سروصدا به اتاقش رفت و لباساشو دونه دونه دراورد،خودشو فقط تو باکسر کالوین کلینش رها کرد.
باهاش اون و به سمت تختش کشیدن و اون زیر پتو رفت، یه لبخند رو صورتش فقط واسه اینکه داشت خوابش میبرد-
گوشیش صدا داد.
هری چشماشو با سختی باز کرد،لبخند هنوز رو صورتش بود-که یه جورایی لبخند مرگ به نظر میومد-درحالی که خودشو به کنار میکشید تا گوشیشو برداره.
اونو تو دستش گرفت و دکمه پاورشو زد،روشنش کرد.
"آه."هری اروم جیغ زد وقتی که نور روشن چشماشو سوزوند،باعث شد واسه چند ثانیه کورشه.
انگشتش شدت روشناییشو پایین آورد و اون به پیام جدیدش نگاه کرد.
لو: شب بخیر،هری.امیدوارم فردا روز خوبی برات باشه.
هری تقریبا از نوشته ی رسمی لوییس نابود شد.
هری: شب بخیر،لوییس.
---
هری ناله کرد وقتی چشماش با کنجکاوی باز شدن و با نور خورشید برخورد کردن،دست و پاهاش و کشید.
"هری؟"شنید که نایل صداش کرد.
اون موهاشو ژولیده کرد و به بالا انداخت،خودشو تو آیینه چک کرد قبل از اینکه به حال بره.
![](https://img.wattpad.com/cover/76212152-288-k123712.jpg)
YOU ARE READING
Baby Boy . PersianTranslate (L.s)
Fanfiction"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"