Chapter 16 - hit me baby one more time

3.2K 295 74
                                    

لوییس هنوز تو شوک بود. اون یه تکست از نیک داشت.

من به شهر برگشتم, شاید بتونیم همو ببینیم؟ :)

لوییس به تخت نگاه کرد و به هری که خواب بود لبخند ملایمی زد. از تو پیام سین خورده اون بیرون اومد و بدون جواب گذاشتش, میدونست نیک چقد از این کار متنفره.

گوشیشو رو کانتر چوبی که درست کنار تخت بود برگردوند, جفت دستاشو رو گونه های رنگ پریده ی هری گذاشت, باز شدن چشمای لرزونش و تماشا کرد.

"سلام,خوشگله."لوییس لبخند ملایمی زد و بوسیدش, هری صورتشو با چندش جمع کرد.

"اول برو دندوناتو تمیز کن, کثیف."هری نخودی خندید و لوییس چشماشو از روی علاقه چرخوند, واسه یه بوسه دیگه سرشو پایین برد, ولی هری سرشو کنار زد و لوییس تونست گونشو ببوسه.

"خیل خب, میرم دندونامو مسواک بزنم."لوییس هوف کرد, بالاخره موافقتشو اعلام کرد.

هری چشماشو بست وقتی شنید لوییس رفت تو حموم و دندوناشو مسواک زد.

لوییس وقتی دید کارش تموم شده رو نوک پاش آروم و بی سروصدا سمت تخت رفت و رفت روش, کنار هری خزید.

بودن اینکه به هری بگه, اون سریع مچ دستای پسر کوچیکتر و گرفت, بالای سرش نگهشون داشت و لباشو به گردنش چسبوند.

هری اجازه داد نالش از روی سوپرایز از دهنش بیرون بیاد درحالی که حس میکرد لوییس داره بهش لاوبایت میده, اون شروع کر به ساختن یه نصفه نیمش( ناله :/)

"لویی."این اسم تو زبون هری به زیبایی چرخید و لوییس نتونست به چیز بهتری فکر کنه. "ددی" لوییس بازم جملشو درست کرد.

لوییس باسنشو جلوی دیک هری چرخوند دیکاشون و به هم کشید بهشون لذتیو داد که باعث میشد چشماشون به پشت سرشون بچرخه.

"مال من."لوییس غرید و باسنشو دوباره تکون داد, این دفعه با فشار بیشتری اینکارو کرد و هری ناله کرد, لب پایینشو محکم گاز گرفت.

"مال تو, ددی, مال تو."هری موافق بود و لوییس خوشحال تر از این نمیتونست باشه.

لوییس به سرعت تیشرتشو دراورد و
هری به تتوهاش نگاه کرد, "it is what it is" م دید که جزوشون بود.

بدون فکر کردن هرولد کوچولو سرشو بالا اورد و سینه لوییس و با بوسه هاش سوزوند, با زبونش رو تتوهاش از خودش رد گذاشت.

لوییس ناله کرد و موهای هری و گرفت, سرشو عقب کشید و باسنشو تکون داد.

"تمومش کن, میخوام انقد بخورمت که به گریه بیوفتی."لوییس زیر لب آروم گفت و هری نفسش برید, حس کرد دیکش بیشتر حد معقولش بلند شد.

"باشه, ددی."هری گفت, لعنتی خیلی معصوم به نظر میرسید( باز این معصوم شد😂)

"دستا و زانوها."لوییس راهنمایی کرد و هری وادار شد, تیشرت و شلوارشو دراورد درحالی که کاری که بهش گفته شده بود و انجام میداد.

هری ناله کرد و میتونست حس کنه که عملا لوییس به سوراخش خیره شده.

اون زبون لوییس و حس کرد که توش فرو رفت و جیغ زد, براش مهم نبود که خدمتکارا صداشو بشنون.

"آه- ددی, اوه."هری ناله کرد و لوییس دیوارشو لیس زد, ناله هاشو دوست داشت.

لوییس نمیتونست مانعش بشه.

اون به باسن هری ضربه زد.

هری ناله کرد و باسن کوچولوشو بیشتر به عقب داد. لوییس دوباره ضربه زد و بعد زبونشو توش فشار داد, اینکه هری روتختی و اونقد سفت تو دستش گرفته بود جوری که بند انگشتاش سفید شده بودن و دوست داشت.

"زبونم و توت دوست داری, بیبی؟"لوییس زیر لب روبروی سوراخ هری گفت و هری ناله کرد, سرشو به عقب برد.

"آره, ددی."هری جواب داد و لوییس پوزخند زد, موهای هری و گرفت و سخت کشیدش, شنید که این پسر بلند نالید و اسمشو زمزمه کرد.

اون به سمت سوراخ خوشمزه ی هری برگشت و شروع به خوردنش کرد, همه اینا درحالی بود که هنوز موهای هری و گرفته بود.

"کاری میکنی که حس خیلی خوبی داشته باشم, ددی. خیلی, خیلی خوب."هری عملا تحسینش کرد و لوییس لبخند زد, کمکی نکرد ولی حس کرد گونه هاش خیلی کم سرخ شدن.

"آره؟" لوییس پرسید درحالی که عقب میکشید و به باسن هری زد.

هری بزاق دهنشو قورت داد بعد سرشو تکون داد. حسای آشنایی و تو شکمش حس میکرد.

"ددی, میتونم بیام لطفا؟"

لوییس لب پایینشو بین دندوناش گرفت و انگشت پوشیده شدش با لوب و تو هری سر داد و آروم تلمبه زد.

هری واسه اینکه بفهمه لوییس رو انگشتش لوب ریخت زیادی مشغول ناله کردن بود.

هری ناله میکرد, گونه هاش سرخ شده بودن و بدنش با یه لایه عرق پوشیده شده بود.

"بزار اومدنتو ببینم, دال."و با این  هری اومد درحالی که دهنش به شکل O باز شده بود, گونه هاش رنگ قرمز روشنی و به خودشون گرفته بودن و چشمای بسته ی گره خوردش که زیبا ترین تصویر پورنی و همراه با صدا ساخته بود که لوییس تاحالا نشنیده بود.

وقتی از شدت خماری هری کم شد چشماشو باز کرد و فهمید که به پشتش رو تخت دراز کشیده, لوییس کنارش با علاقه بهش زل زده بود.

"مرسی."هری زیر لب به آرومی گفت و لوییس لبخند زد, چین خوردگی چشماش شکل گرفتن (*-*)

"قابلی نداشت, سوییت هارت."لوییس از جاش پاشد, گوشیش و تو دستش گرفت.

وقتی تو آشپزخونه ی خالی رفت, دوباره تو پیاماش رفت و مال نیک و پیدا کرد و با این جوابشو داد

Go fuck yourself :)

﹏﹏﹏

همه عکس العملای لویی به نیک تو این ff عالیه 😂💩

گایز اینجی اصل بدین بینم گنده ترینتون چن سالشه و اینکه بگین میخوره بهم من چن سالم باشه😂

و اینکه واسه اولین بار میخوام شرط رای بزارم😂 . . . سر جدتون عنم نکنینا😁😓
Vote = 100
PlZz share & Tag your friends!
☆&Cm & FOLLOW plZz!!
Hope u enjoy :D
ჰანსეყ ✘

Baby Boy . PersianTranslate (L.s)Where stories live. Discover now