هاروی: "صبح بخیر شیرینم."
آنا: "صبح بخیر اچ."
هاروی: "خواب منو دیدی؟"
آنا: "امممم آره..."
هاروی: "تو خوابت چیکار میکردم؟!"
آنا: "یه چیزیمو گرفته بودی دستಠ_ಠ "
آنا: "در واقع قلاده ی سگم رو گرفته بودی!!من یه میلیونر بودم و تو برده ی من بودی!! "
هاروی: " =||| "
آنا: " شوخی کردم ^.^ راستش تو خوابم بودی ولی نمیخوام بگم چیکار میکردی."
هاروی: " آخه چرا نمیخوای؟ :( "
لویی متنفره از این که هری انقدر معصومه. میتونه یه دروغ سر هم کنه و بگه خواب دیده هری یه پرنسس افسانه ایه، ولی به اندازه ی کافی این مدت بهش دروغ گفته.پس این دفعه راستش رو میگه.
آنا: "خب...خواب دیدم تو یه استریپری. "
**(استریپرا رقاص هایی هستن که توی کلاب ها بدون لباس میرقصن و پول میگیرن)**
هاروی: "ها؟؟!!؟ "
هاروی: "چرا استریپر بودم؟؟! "
آنا: "نمیدونم!! خیلی یهویی اتفاق افتاد!! "
هاروی: "تو حتی نمیدونی من چه شکلیم! من نمیخوام استریپر باشم >_< "
آنا: "چه بد! "
هاروی : " الاغ بدجنس :((( "
آنا: "تو الان به من گفتی الاغ بدجنس؟؟! "
هاروی : " آره مثلا میخوای چیکار کنی؟؟ >:) "
آنا: " هاروی جان تو دو سالته؟؟! "
هاروی : " نخیرم بیست سااالمه."
آنا: " پیر مرد :)) "
هاروی : " خفه بابا ، خودتم نوزده سالته :| "
آنا: " تو چرا همش علامت میذاری تو جمله هات؟؟؟! "
هاروی: " ها؟ "
آنا: "ویرگول و از این جور چرت و پرتا."
هاروی: " شما کی هستی، پلیس گرامر؟؟ "
آنا : " دوباره ویرگول گذاشتی ¬_¬ "
آنا: " بله من پلیس هستم "
آنا: " بــــی بوووو بـــــی بوووو (آژیر پلیس) "
هاروی: " تو خیلی گوگولی :) "
هاروی: " درضمن، علامت گذاری خیلیم مهمه! باید تمرین کنی تا یاد بگیری.با تمرین پیشرفت میکنی.درست مثل ورزش. "
آنا: " باشه ددی "
**(توى يه شاخه از رابطه هاى جنسى ، فرد دومينانت ، ددى خطاب ميشه)**
آنا: " وای لعنتی!!! "
آنا: " وایسا ببین من منظورم اون نبوود!!!!منظورم این بود که مثل پدر ها حرف میزنی!!!میفهمی چی میگم؟؟؟!!! °O° "
![](https://img.wattpad.com/cover/76182837-288-k850230.jpg)
YOU ARE READING
CATFISH | Complete
Fanfiction[ C O M P L E T E D ] داستانی که توش لویی سعی میکنه کسی باشه که نیست، هری فردی بی توجه و زین فردی مشکوکه و لیام برای همه اونجاست و نایل هم نایله. (یاهم داستانی که لویی به عنوان یه دختر از روی اینترنت با هری که اصلا به چیزی شک نمیکنه و استریته رابطه...