After a long time

793 103 60
                                    

يه نصفه نيمه اسماتى داره اين قسمت 💕💦
________________________________
توى خيابونا بدون هيچ هدفى قدم برميداشت شايد براى آخرين بار بود كه ميتونست انقدر راحت بين مردم قدم بذاره. به مردم نگاه ميكرد مردمى كه تا چند ساعت ديگه معلوم نبود چقدر ازش متنفر ميشدن به خودش فكر ميكرد كه از فردا چقدر قراره حالش از خودش به هم بخوره نميدونست بايد چيكار و كجا بره روى نيمكت خالى توى پارك نشست گوشيشو از توى كيفش بيرون آورد و با ديدن اخبار روز سلبريتى ها دهنش كاملا باز موند اسمش و عكساش با هرى استايلز شده بود تيتر اول اخبار امروز خيلى سريع به دور و برش نگاه كرد عينك آفتابيش رو در آورد و سريع به چشماش زد صداى زنگ تلفنش حواسش رو جمع كرد
اسمى كه روى گوشيش ديد كمى از آشوب دلش كم كرد "ماريا"

ويكتوريا: ماريا

ماريا: ويكتوريا خواهش ميكنم منو از اين خوابى كه دارم توى اخبار ميبينم بيدار كن اوه شت ببين چجوريم دارن به هم نگاه ميكنن

ويكتوريا: ماريا صبركن اصلا اينجورى نيست يعنى اونا ميخوان كه اينجورى باشه ولى اينجورى نيست واقعيت چيز ديگه ايه و من به هيچكس نبايد چيزى بگم اما ميخوام به تو بگم اووووف ماريا خواهش ميكنم كمكم كن...

ماريا: ببين ويكتوريا من اصلا نميفهمم دارى چى ميگى زود باش بيا استوديو تا باهم حرف بزنيم
"ويكتوريا تلفنو قطع كرد و بى معطلى بلند شد. با اينكه وسايلش باهاش نبود اما سمت استوديوى رقص رفت"
***

لويى خودش و بيشتر توى بغل گرم و لخت هرى جمع كرد و بيشتر بهش چسبيد بدون اينكه چيماشو باز كنه اما هرى كاملا بيدار بود و داشت فكر ميكرد فكر اينكه چطورى ميتونه خودش و لويى رو از اين منجلابى كه توش گير افتادن نجات بده اينكه چطورى ميتونه براى هميشه با لويى باشه و باهاش زندگى كنه بدون اينكه از همه قايمش كنه...
گاهى وقتا با خودش فكر ميكرد كه همه ى چيزايى كه تا حالا بدست آورده همه ى موقعيت و شهرتشو زير پا بذاره دست لويى رو بگيره از خونه بزنه بيرون و درست وسط اين شهر لعنتى جلوى همه ى مردم عشقش رو ببوسه و به همه بگه كه لويى فقط مال خودشه از همون اول...
با اين فكر ها لبخند محوى روى لبهاش اومد و بى اختيار لويى رو محكم تر توى بغلش فشار داد

لويى: هرى

هرى: هومم

لويى: نميخواى دراماى جديدتو بهم معرفى كنى؟

هرى: لويى خواهش ميكنم اينجورى صحبت نكن و نذار بيشتر از اينا خجالت بكشم ميدونى كه اين خواسته ى من نيست

لويى: الان حتما همه ى عكساتون توى اينترنت پخش شده

هرى: اصلا برام مهم نيست مهم اينه كه الان تو اينجايى توى بغل من

Lovely sin | (l.s). *completed*Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum