hidden feelings

3.1K 665 252
                                    

"سلاملیکم~" هر دو نفر با لبخند گفتن و رو به دوربین تعظیم کوتاهی کردن؛ و هرچند که بار پنجم بود اینکارو انجام میدادن -قبل از ضبط 4 بار تمرین کرده بودن- اما بازم خندشون میگرفت و چانیول....
اون نمیتونست که به خندیدن بکهیون خیره نشه.

"خب، همونطور که میدونین من بیون بکهیونم،" با لبخند گفت و به چانیول که همچنان ناخواسته به صورتش خیره بود نگاهی انداخت؛ و چانیول بالاخره با بی میلی نگاهشو به سمت دوربین سوق داد. "و این پسر با استعدادو میبینین؟ بله، ایشونم چانیوله." بکهیون ادامه داد و لبخند شیرینی زد.

این بار چانیول شروع به صحبت کرد:"لویی هستم و بار هشتمه دارم با یوتیوبر خوش صداتون فیت میدم؛ امیدوارم از دیدنِ قیافه من بین ویدیوهای بکهیونی خسته نشده باشین."
"و همچنین از دیدن من بین ویدیوهای چانیولی" بکهیون با لحن کیوتی اضافه کرد و گوشیشو که از قبل آماده روی میز گذاشته بود به دست گرفت و قفلشو باز کرد.

"خب برای این ویدیو... من از قبل توی توییتر گفته بودم که جواب ی سری از سئوالاتتون رو میدیم؛ پس حالا یه سری توئیت هارو میخوام بخونم."

طی مدتی که بکهیون، هشتگ مخصوصی که فن ها باید برای پرسیدن سئوالاتشون ازش استفاده میکردن رو تایپ میکرد، چانیول به دوربین لبخند میزد و با کمک دستاش چتری های سیاه رنگشو روی پیشونیش پخش کرد.

"خب،" بکهیون ناگهانی گفت و گلوشو صاف کرد:"از ما پرسیدین که... تایپ ایده آلمون چیه؟" سرشو بالا آورد و به دوربین لبخند کجی تحویل داد.
"واقعاً فکر کردین من به این چیزا فکر میکنم؟" ابروهاشو بالا انداخت و چانیول محو دیدنِ چهره ای بود که بکهیون به خودش گرفته بود.

نفس عمیقی کشید و لب پایینشو بیرون داد:"من نمیدونم... هرکسی که بتونه منو با موسیقیم همراهی کنه و خلاقیت به خرج بده؛" سرشو به سمت چانیول چرخوند و این بار چانیول سعی داشت نگاهش رو قبل از گیر افتادن فراری بده.. اما بکهیون باز هم متوجه نگاه خیره ی چانیول روی خودش شده بود.

"نظر تو چیه، چانیول؟"
به خاطر چند ثانیه پیش کمی جا خورده بود اما به خودش مسلط شد؛"اوه خب.. من دوست دارم کسی که باهاش رابطه دارم در هر مسیری حمایت و همراهیم کنه..." با لحن متفکرانه ای گفت و با یاد آوری مهم ترین نکته ای که در نظرش بود فوری اضافه کرد:"و از موسیقی سر دربیاره قاعدتاً."

"هی رفیق خودتو ناراحت نکن من همیشه حمایتت میکنم."دستشو ملایم پشت کمر چانیول کشید، دوباره سرشو پایین انداخت و توئیتِ فن هارو از نظر گذروند.
"خب، این یوزر میگه که... اوه نمیتونم اینو درست بخونم."

"بده ببینم" گوشی رو از دست بکهیون گرفت و فقط چند ثانیه طول کشید تا با معذب ترین حالت ممکن کلمه هارو پشت هم بچینه؛ "این یوزر میگه که...خب.. سوسیس کدوممون بزرگتره.." تو جاش تکونی خورد و سرشو به آرومی پایین انداخت و گوشی رو به سمت بکهیون گرفت.
"چی چی؟" بکهیون با گیجی گفت و حالا پس از چند ثانیه متوجه منظور اون توئیت شده بود.

Personal Live Kiss ×°Where stories live. Discover now