"سرنوشت همه ی ما به هم وابسته است...مهم نیست که چطور توی زندگی باهم روبرو میشیم...این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم چطور این مسیر و کنار هم ادامه بدیم؛ عشق یا تنفر...؟!
عشق و تنفر دو لبه از یک تیغن...هر دوی اونها بُرنده ان ولی زخمی که از عشق خورده میشه با عشق هم درمان میشه ولی هیچوقت تنفر نمیتونه درد عشق رو التیام بده.
عاشق بشید و عاشق بمونید...مهم نیست چقدر همه چیز سخت باشه،همه ی ما یک جکسون درونمون داریم...پس با خیال راحت مارک زندگیتون رو پیدا کنید 😃
ممنونم که تا اینجا با "شماره 852" موندید...ممنونم از تمام عشقی که به این فیک بخشیدین...💕
این فیک فقط بخاطر عشق مارکسون نوشته شده...مارکسونِ ما هم مثل مارک و جک داستان هرچقدر که سختی بکشن تا اخرش کنار هم میمونن...
پس نتیجه رو باور داشته باشین *_*
CZYTASZ
No.852
Fanfictionتولد یه بچه میتونه نوید خوشبختی و شادی باشه ولی تولد اون نوزاد همه چیز مارک رو ازش گرفت ؛ درست توی تولد هفت سالگیش .. اون خیلی بیشتر از یه بچه‌ی هفت ساله دیده بود..!
