زبونم قفل شده بود، انتظارشو نداشتم
اروم سرمو سمت استیج رقص چرخوندم تا چانیولِ شاد و خندانِ بد مستو در حال رقص ببینم، اما هیچی! چانیول نبودشوک و با دهنی باز به جونگینی که الان سرشو با دوتا انگشتاش ماساژ میداد نگاه کردم،
مغزم داشت میترکید!
با حرکت ناگهانی کیف کوچیکمو برداشتم و گوشیمو دراوردم، انقد رفتارام هول بود که متوجه پالتوم که افتاد زمین نشدم،
سریع شماره ی چانیولو گرفتم و گوشیو کنار گوشم گذاشتم
تماس رد شد!
نا امیدیو گذاشتم کنار و مضطرب تر از قبل دوباره تماس گرفتم
اینبار جواب داد اما صدای فرد نا آشنایی توی گوشم پیچید-الو؟ چو یونگ شی؟
انگار نمیتونستم حرفی بزنم، سعی کردم خودمو جمع و جور کنم
-بله! شما؟ چانیول اونجاست؟
فرد پشت تلفن هوفی کشید
-کیم جونگدم، بهتره همین الان پارک چانیولو از اینجا جمعش کنید وگرنه قول نمیدم با حراست تماس نگیرم...
اضطراب کل تنمو گرفته بود و جونگین با چشمای نگرانش به من نگاه میکرد
-فقط بگو کجاست! خودمو میرسونم
-دستشویی انتهای باشگاه، منتظرتونم
نفهمیدم چطوری پالتو و کیفمو برداشتم و دستِ جونگینِ مات برده رو گرفتم و سمت دستشویی کشیدم
تا رسیدن به دستشویی صد بار مردم و زنده شدم، نکنه این چانیول کاری دستِ خودشو ما میداد!!!
وقتی به دستشویی رسیدیم هردو با جثه ی چانیولِ غمگین و مست که کف دستشویی نشسته بود روبرو شدیم
دونفر دیگه بالا سرش ایستاده بودن که متوجه شدم آمیت هان،
دو کیونگسو و کیم جونگده
دونفر دیگشون نبودن که الان وقت نداشتم راجبش فکر کنم! دستامو زیر بقل چانیول بردم و با کمک جونگین بلندش کردیم،
جونگین دست چانیولو دور گردن خودش حلقه کرد و پشت من ایستادلباسامو مرتب کردم و با کنار زدن موهام روبروی اون دوتا که خیلی جهنمی بنظر میومدن قرار گرفتم
-چه اتفاقی افتاد؟
کیونگسو پوزخندی زد و چن توضیح داد
-بکهیون حالش بهم خورد و اومد دستشویی تا معدشو خالی کنه، اما چانیول یهو اومد تو و گند زد به همچی
متعجب شدم
-چی؟
ایندفعه کیونگسو با روی برزخیش صحبت کرد
-هر کوفتی که اتفاق افتاد امیدوارم آخرین بار بوده باشه! بهتره به چانیولِ عزیزتون بگین دور و بر بکهیون و ما پیداش نشه خب؟ وگرنه...
پوزخند بلندی زدم و حرفشو قطع کردم
-وگرنه چی؟ هان؟ میخوای چیکار کنی مثلا؟ کافیه بفهمم رو چانیول دست بلند شده، اونموقع روزگارتون سیاهه بازنده ها...
![](https://img.wattpad.com/cover/189148645-288-k96983.jpg)
YOU ARE READING
All Of Me ☪
Teen Fictionچی میشه اگه اتفاقی که نباید، بین چهارتا دوست بیفته و اونارو درگیر مسائل جدید کنه...؟ یونگ باید با خودش بجنگه یا با احساساتش؟ -------- @Silver_Mun