Fatal Attraction | Jenlisa version

9

جنى

فیلمی که داشتیم می دیدیم مثلا قرار بود خنده دار باشه ولی من به هیچکدوم از جوک هاش نخندیدم فقط جلوی جیسو لبخند زدم و وانمود کردم که حواسم اونجاست ولی یه ذره هم به فیلم توجه نمیکردم , همش داشتم به لیسا فکر میکردم.

و کارهایی که باهام کرد . هیچ وقت فکر نمیکردم یه نفر بتونه اینجوری بهم لذت بده , قبلا هم سکس داشتم ولی اینجوری نبودن , مطمئن نیستم اون سکس بود یا نه . هنوزم نمیدونم سکس با دخترا چجوریاست ولی هر چی که بود فوق العاده بود.

جیسو حق داره که میگه خون اشام ها خدای سکس ان. لیسام الهه ی سکسه . خب در واقع اون در هر صورت شبیه یه الهه اس و مثل اونام حرف میزنه. مهم هم نیست که اونا فقط یه سری اسطوره ان در هر صورت لیسا بنظرم یه الهه اس. لیسا یه همچین قدرتی روم داره .

"داری به لیسا فکر میکنی؟"

اه کشیدم. "دست از خوندن ذهنم بردار."

"ذهنتو نخوندم, قیافه ات داد میزنه."

غر غر کردم و صورتمو با دستام پوشوندم." نمیتونم دست از فکر کردن بهش بردارم انگار ذهنم, یه ذهن دیگه واس خودش داره."

"میدونم چه حسیه, نگران نباش. مطمئنم همه چی خوب میشه. فقط بهش وقت بده, میدونم خودش ازش سر در میاره."

"از چی سر در میاره؟"

"اینکه بم بم بهش کلک زد و اینکه عاشقته."

پوف کشیدم. "عاره حتما میفهمه. اگه بم بم راست گفته باشه چی؟ اگه لیسا ازم واسه سکس سو استفاده کرده باشه چی؟"

"خب , لیسا مجبورت کرد کاری باهاش بکنی؟"

"راستش حتی اجازه شم نداد."

"خب اینم از جوابت , اون لذت رو واس خودش نمیخواد, فقط میخواد تو لذت ببری."

"لیسا معشوقه های زیادی داشته؟"

"قبلا اره, ولی این مال خیلی وقت پیشه."

"چی باعث شد دست بکشه؟"

جیسو ناراحت شد. " امم من اجازه ندارم راجبش حرف بزنم."

"بد بود؟"

جیسو سرشو تکون داد.

فکر اینکه اتفاق بدی واس لیسا افتاده باشه باعث شد اخم کنم . نمیخواستم آسیب ببینه فقط میخواستم خوشحال باشه . نیاز دارم که لیسا خوشحال باشه چون لبخندش رو دوست دارم ,صدای خنده اش مثل یه ملودی دل انگیزه .

دنیا بدون اون ملودی دیگه مثل قبل نمیشه.

صدای در اومد و منو از فکرهام بیرون کشید . جیسو بنظر خوشحال میومد. "غذاها رسیدن."

جیسو سمت در رفت و با پائولو احوال پرسی کرد پائولم گونه شو بوسید و با میز پذیرایی وارد اتاق شد . دوتا سینی فلزی درپوش دار داشت . شاید از نقره بودن کی میدونه,همه چی تو این عمارت تجملیه.