9

203 47 14
                                    





•| نایل |•

بالاخره برای بیرون رفتن با هری آماده بودم .
بیرون هوا واقعا سرد بود برای همین تصمیم گرفتم یه ژاکت گرم تنم کنم که یکدفعه صدای در رو شنیدم که باز شد و هری رو دیدم که منتظر من بود ، مثل همیشه خوشتیپ ...

آره ، من گفتم خوشتیپ چون به هرحال چه دوسش داشته باشی چه ازش بدت بیاد ، نمیتونی انکار کنی که اون هاته

بدم میاد اینو‌ اعتراف کنم اما وقتی میبینمش تمام نفسم رو بند میاره

+ آماده ای عشقم ؟!

- آره ... آمادم

••••••••••••••••••••••

+ خب ، حالت چطوره ؟

بهش نگاه کردم و لبخند زدم اما نگاهش غمگین و پر از استرس بود ، واقعا دلیلشو نمیدونستم

- این دفعه سومه که امشب این سوالو پرسیدی ، و برای دفعه ی سوم ، من حالم خوبه ، ممنون ...

+ تو واقعا زیبا شدی ، مثل همیشه

سرمو برگردوندم و دوباره بهش نگاه کردم و لبخند بامزش روی صورتش نقش بسته بود

کم کم به پارک رسیدیم و به سمت یه نیمکت قدیمی رفتیم

- میخوای بشینیم ؟

به نیمکت اشاره کردم و کنار هم نشستیم

- چرا میخواستی امشب باهام بیرون بیای ؟، یعنی منظورم اینه که من آدم حوصله سر بری هستم

+ چرا یه جوری رفتار میکنی انگار هیچ وقت همو نمیشناختیم و با هم رابطه نداشتیم ؟!
+ نی ، من میدونم که تو حوصله سر بر نیستی ...

- اما حتما دلیلی داشته که میخواستی امشب بیرون بریم

+ نه ...

سریع و بدون هیچ مکثی جوابمو داد
ابروهامو بالا انداختم و به سمت دیگ ای خیره شدم

- خیلی خب پس ...

از جام بلند شدم و بهش نگاه کردم

- من میرم خونه ، واقعا حوصلم سررفته و تو هم کار باحالی نمیکنی هری

+ نه ، وایسا ... بهت نیاز دارم ...

سر جام خشکم زد و به زمین خیره شدم
این جمله مثل یه توپ توی سرم میچرخید
این جمله رو وقتی با هم بودیم همیشه بهم میگفت ...

Roommates | Narry version | Persian Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt