تو دیگه کی هستی؟

6K 512 436
                                    

با ترس سرش رو از نور سفیدرنگی که دور محوطه چرخ میخورد، دزدید.

دم نارنجی رنگشو رو بین انگشتای کوچک وباریکش گرفت و محکم فشرد.

چشم های درشتش رو با هوشیاری اطراف گردوند و دنبال "نسمل" گشت!!

این اسمی بود که خودش روی اون گذاشته بود. البته شاید به قول مینهو خیلی بی معنی و احمقانه به نظر میومد اما مهم این بود که تهیونگ دوستش داشت.

خودش به تنهایی انتخابش کرده بود. اینطوری می تونستند برای عملیات فرارشون یه اسم شیک و باکلاس داشته باشن. "فرار از نسمل"!

ایده اش درست بعد از دیدن فیلمی که از صفحه ی بزرگ

لپ تاپ دکتر چو، پخش می شد، به ذهنش رسیده بود.

دکتر چو همون بیولوژیست احمقی که مسئول رسیدگی به تهیونگ بود!

به نظر پسر کوچولو "نسمل" بهترین انتخاب برای "نور

سفیدرنگ متحرک لعنتی" به شمار می یومد!!!

(اول هر کلمه رو برداشته بچم...اونایی که وینتر پکیج رو دیدن میفهمن چی میگم)

با رسیدن نسمل به نقطه ی مورد نظر دم عزیزش رو رها
کرد. سربند کوچک سفیدرنگش رو، که در واقع گاز استریل بود، دور سرش محکمتر کرد و با احتیاط از مخفیگاهش بیرون زد.

فقط پنج ثانیه تا برگشت "نسمل" وقت داشت. پس به پاهای

کوچکش سرعت داد و قدم هاش رو تندتر کرد و جهش

بزرگی تا مقصد مورد نظرش برداشت.

خوشبختانه تونست بدون دیده شدن، خودش رو به سنگر شماره ی 3 برسونه.

هدف نهاییش دیوار پشتیه ازمایشگاه بود که طبق بررسی

های اخیرش یه سوراخ کوچیک توش پیدا کرده بود وهمینم

می تونست به تهیونگ کمک کنه تا از اون جهنم فرار کنه!

اینو وقتی که برای قدم زدن بیست دقیقه ای به حیاط اورده بودنش، فهمیده بود!

با رسیدن به سنگر شماره ی 3، که در واقع تجهیزات جدید

ازمایشگاهی تازه خریداری شده بودن، نفس راحتی کشید.

خودش رو تا حد ممکن پشت اونها مخفی کرد و وقتی از

اروم بودن اوضاع اطمینان حاصل کرد، دم کوچکش رو بالا

اورد و به مینهوی کوچولو که توی سنگر شماره ی 2

منتظر دریافت نشونه ای از هیونگش بود، علامت داد.

پسر کوچکتر طبق گفته های تهیونگ، بعد از دیدن دم نارنجی

و دراز هیونگش، از مخفیگاهش بیرون اومد، غافل از اینکه

🐯MY LITTLE BABY BEAR🐯Where stories live. Discover now