با حس نوازشی روی موهاش از خواب بیدار شد.میتونست عطرش رو حس کنه.به این زودی خوب شده بود؟مگه چند ساعت خوابیده بود؟
چشم هاش رو باز کرد و بعد از دیدن چشم های شفافی که در چند سانتیش بود محکم دستش رو پس زد و از جاش بلند شد.
حالش خوب نبود.سهون میتونست قطره های عرق و باند ها و کبودی های روی پوست خوشرنگش رو ببینه.
نگاهش رو بی توجه به اطراف چرخوند:"اینجا چیکار میکنی؟"
جونگین لبش رو لیسید و زمزمه کرد:"من...من.."
سهون نگاه سردی بهش انداخت.زیر چشم هاش تیره شده بود و کبودی و زخم های روی گردنش معلوم بود.
_"سهو-.."
سهون حرفش رو قطع کرد و فریاد زد:"اسممو به زبونت نیار!"
از روی تخت بلند شد و پوزخند زد:"حالا که حالت خوبه بهتره بلند شی تا راه بیوفتیم"
با سمت در چوبی کلبه درختی حرکت کرد که مچ دستش بین دست های جونگین گیر افتاد و صدای هق هقش روحش رو خراش داد:"سهون..التماست میکنم اینطوری رفتار نکن...هرکاری که بگی میکنم...منو ببخش..التماست میکنم منو ببخش."
اشک هاش با سرعت روی گونه هاش جاری میشد و دست هاش به تمنای بخشش دست سهون رو فشار میداد.
سهون آروم چرخید و سرش رو کنار سر جونگین برد.
نگاهش به زخم زیر گوشش انداخت:"میدونی جونگین؟یه سری چیزا رو هرگز نمیشه بخشید...کار تو...کار تو باعث همه این اتفاقا بود!"
با دست دیگش دستش رو از بین مشت لرزون جونگین بیرون کشید و به مردمک هاش خیره شد:"فردا صبح راه میوفتیم...برای استفاده از جادوی لعنتیت حتما نباید کاملا سالم باشی"
و با نیشخندی که زد جونگین رو نسبت به اینکه سلامتیش برای سهون اهمیتی نداره،مطمئن تر کرد.
و هیچ کس نفهمید که اون لحظه روح جونگین زیر بار غمی که داشت منقبض و تیره شد.
_"پس حواست کاملا جمع باشه..سریع ترین موقعیت کار رو تموم کن..به هیچ چیز توجه نکن و فقط طلسم رو بشکن.."
دوباره کاغذی رو باز کرد:"این جام قفل اول طلسمه باشه؟همین که نابودش کنی طلسم ضعیف میشه"
لبش رو خیس کرد و کاغذ دیگه ای رو باز کرد:"این قفل دومه...به محض نابودی جام اطن جایگزین میشه..شکستنش راحت تره..ولی جادوی بیشتری نیاز داره!"
برای بار آخر پسرش رو بغل کرد و گفت:"مراقب خودت باش...سریع از اونجا فرار کن چون قصر بعد از شکست طلسم فرو میریزه"
نگاهش رو به جونگین که مظلومانه پشت سهون توی خودش جمع شده بود،دوخت و بعد با ملایمت بغلش کرد:"زخم هات هنوز خوب نشدن پس احتیاط کن و به خودت فشار نیار"
YOU ARE READING
Dance With The Moon🌙
Fanfiction~🌧Author : Janan ~🌧Couple : Sekai, Chankai ~🌧Genre : Romance, Fantasy ~ "دفترچه خاطرات عزیزم! اینجا همه چیز عالی پیش میره.هوا دیگه بهتر از این نمیشه و بوی یاس ها از همه جا به مشام میرسه.حتی چند روز پیش تونستم یه رنگین کمون ببینم. سهون بیشتر از ق...