Chapter1_part_17

490 42 0
                                    


♥️⃤You're the most expensive thing that I have.

________________________

این خوبه که اون پیشمه اون تقریبا همه چیز رو درباره من و خانوادم میدونه ولی اون هیچی درباره خانوادش بهم نگفته دوست دارم راجبش بیشتر بدونم ولی دفعه قبل که درباره خانوادش ازش پرسیدم اون یه گلدون رو شکست من نمیخوام امشب رو خراب کنم خدای من من نمیتونم حس کنجکاویمو کنترل کنم صدای اون منو از تو فکر در میاره


"چی فکر فندوق کوچولوی منو مشغول کرده؟"اون جدی نیست اون داره به من میگه فندوق من این لقبو دوست دارم ولی وقتی اون بهم بگه اون هنوز دستش لای موهام بود داشت موهامو نوازش میکرد


"اوه .. چیزی نیست"من بهش دروغ گفتم اگه ازش چیزی بپرسم ممکنه شبمون رو خراب کنم اون بلند شد نشست و منم رو به روش نشستم



"میخوام ببینمت وقتی لمس میشی سونیا" اون چی داره میگه اون میخواد منو ببینه اونم درست وسط ساحل اون همیشه منو وقتی بهم حس خوب میداد میدید


"هری این .. این نمیتونه اینجا ..."اون لبشو گذاشت رو لبم و خشن منو بوسید منم همراهیش کردم منو خوابوند امد روم و زانوهاشو گذاشت دو طرفم اون خیلی خشن منو میبوسید وقتی فهمید نفس کم اوردم کنار کشید و بهم نگاه کرد و دوباره دستشو برد لای موهام


"سونیا من میخوام اینجا انجام بشه... درست همینجا نه هیج جای دیگه"اون گفت و دوباره لبامو بوسید"میخوام وقتی داری میای بهت نگاه کنم میخوام صداتو بشنوم"اون همجوری که سرش تو گودی گردنم بود گفت و گردنمو گاز گرفت باعث شد بیشتر بخوامش


"اگه کسی مارو اینجا ببینه چی .. خوب من دوست ندارم کسی منو وقتی داری بهم حس خوب میدی دوست ندارم کسی منو لخت ببینه"من دوست ندارم کسی جز اون بدنمو ببینه من حتی وقتی جلوی اون لخت میشم خجالت میکشم


"اوه نه بیبی داری اشتباه میکنی"اون گفت و به چشما نگاه کرد و دستشو از زیر لباسم رد کرد و اروم رو شیکمم دست میکشید "اول اینکه قرار نیست این دفعه من بهت حس خوب بدم دوم منو اونقدر احمق نیستم که تو رو اینجا لخت کنم و سوم اگه کسی بخواد بهت نگاه کنه خودم به فاکش میدم" پس اون میخواد چی کار کنه اون دستشو کرد تو جیبش چیز پروانه شکل دراورد اون یک توپ کوچولو بود که دوتا بال دو طرفش داشت


"این چیه هری؟"من گفتم و با تعجب بهش نگاه کردم


"این همون چیزی که قرار حس خوب بهت بده"اون گفت و دوباره خم شد منو بوسید اون چجوری میخواد بهم حس خوب بده"این یک ویبراتوره بیبی" من فهمیدم اون چیه من شکل های دیگشو دیده بودم ولی نمیدونم چجوری کار میکنه


"این .. خوب این چجوری قرار بهم حس خوب بده؟" من یکم استرس داشتم"اون قراره داخلم باشه"من از جوابی که میخواد بده میترسم چون نمیتونم اونو به این بزرگی تو خودم تحمل کنم [دختره داره یکم احمق بازی درمیاره]


"تو خیلی پاکی سونیا... این قرار بره داخل شورتت و با پوسیت بازی کنه و وقتی داره با پوسیت بازی میکنه میخوام ببینمت" او نگفت و دکمه شلوارمو باز کرد من کمرمو بلند کردم تا اون بتونی شلوارمو تا زانوم پایین بکشه" فاک"اون گفت و خم شد و از روی لباس زیرم منو بوسید اون دستشو برد داخل لباس زیرم و پوسیمو لمس کرد اروم دستشو بالا و پایین میکشید دستشو اورد بالا "بمکشون "اون بهم گفت انگشتاشو بمکم و بهش نگاه کردم


"هر..هری تو بهم گفتی قرار نیست تو بهم حس خوب بدی"من گفتم و یکم لکنت گرفته بودم به خاطر موقعیتم

"بیبی.. من باید پوسیتو برای این اماده کنم"اون گفت و نیشخند زد و چالش معلوم شد من انگشتاشو گرفتم و خوب خیسشون کردم اون انگشتاشو از دهنم بیرون اورد و برد سمت لباس زیرم"دختر خوب" اون پوسیمو لمس کرد و خیلی اروم یکی از انگشتشو واردم کرد من به خاطر کارش هول شدم میخواستم بلند شم ولی اون دستشو گذاشت رو شکمم و اجازه نداد بلندشم من برای انگشتای اون زیادی تنگم اونم وقتی که بدون این که بگه انگشتشو واردم میکنه"من میخوام دوتا رو امتحان کنم بیبی"

_______________________________________________

southpaw{H.S}+18|completeWhere stories live. Discover now