part 12

673 136 23
                                    


مارک❤️

با ناراحتی دوباره وارد کافه تریا شدم و پشت میز نشستم با نشستنم توجه یونگجه و جه بوم بهم جلب شد

_چیه؟چی شده که باز قیافه ات اویزونه؟

یونگجه گفت بدون اینکه سرم رو بلند کنم جواب دادم

_چیزی نیست شما غذا نگرفتین هنوز؟

_نه منتظر تو بودیم من میرم میگیرم چی میخوای بخوری؟

_فرقی نمیکنه هرچی خودت میخوای برای منم بگیر

یونگجه سر تکون داد و از جاش بلند شد با رفتنش سرم رو بلند کردم و به جه بوم نگاه کردم

_جه بوما تو و جین یونگ چجوری همدیگه رو میشناسین؟

_میدونستم حالت به خاطر این گرفته اس حتما خیلی دعوات کرده به خاطر من نه؟

_نه دعوام نکرد فقط گفت ازت خوشش نمیاد مشکلتون چیه؟

_چیز خاصی نیست فقط توی چنتا از پرونده هاش موی دماغش شدم میدونی مارک اون کلا از خبرنگار ها متنفره کاریشم نمیشه کرد

سرمو به نشونه فهمیدن تکون دادم و همون موقع یونگجه با غذاهامون اومد و دوباره اون دوتا مشغول حرف زدن شدن به یونگجه حسودی ام میشد واضحه که جه بوم ازش خوشش میاد و براش وقت میذاره با اینکه توی رابطه نیستن ولی حداقلش اینکه جه بوم ازش متنفر نیست

دیدن یونگجه و جه بوم با هم باعث شد به فکر فرو برم واقعا رابطه ی منو جین یونگ چیه؟ ما فقط دوبار باهم سکس داشتیم همین اون هیچ وقت نشون نداد که حتی یه ذره هم بهم تمایل داره واقعا تا کی این روند قراره ادامه داشته باشه؟ با صدای یونگجه از جا پریدم

_ها؟چی شده؟

_میگم چرا با غذات بازی میکنی بخورش دیگه

_گشنم نیست تو هم زود غذاتو بخور باید بریم دنبال کارمون

_باشه باشه

................

با یونگجه از ساختمون شرکت بیرون اومدیم

_بیا بریم هیونگ میرسونمت

_نه ممنون یونگجه من میخوام برم یه جا دیگه

_خب کجا میری تا برسونمت

_نه لازم نیست راستش میخوام تنها باشم

_اوووو پس بگو داری منو میپیچونی باشه برو برو فعلا

یونگجه گفت و چشمکی بهم زد و رفت لبخند مصنوعی زدم و شروع به قدم زدن در جهت مخالف اش کردم میخواستم یه مدت تنها باشم دستم رو برای تاکسی که نزدیک میشد تکون دادم و بعد از اینکه وایستاد سوار شدم

_منو به نزدیک ترین بار به اینجا ببر

و تاکسی شروع به حرکت کرد

worship Where stories live. Discover now