Chocolate milk boy ( Translated )

به من اعتماد داري؟

تهيونگ به جين كمك كرد تا سوار تاكسي بشه و آدرسشو به راننده گفت.

با حس كردن وزني رو شونش سر برگردوند و جينو ديد كه رو شونش از حال رفته بود و خداااا موهاش عجب بوي خوبي ميده!... بوي سيب و دارچين و هِيييي تهيونگِ منحرف تو كه واقعا موهاشو بو نكردي، كردي؟!!

وقتي تاكسي جلوي ساختمون نگه داشت تهيونگ با هر سختيي كه بود جين نيمه هشيار رو داخل ساختمون برد و سوار آسانسور شدن.

جين احساس بدتري نسبت به قبل داشت كما اينكه پاهاش هم ديگه جون نداشتن پس ترجيح داد بشينه، سرشو خم كرد. خيلي خسته بود و سرگيجه هم داشت!

تهيونگ سعي كرد بلندش كنه اما موفق نشد. جين كاملا از حال رفته بود پس تهيونگ جلوش نشست و با صداي آرومي گفت:" جين بهم اعتماد داري؟"

جين بهش نگاه كرد. هيج ايده اي از اينكه كجاست نداشت و تهيونگ اينو به خوبي از نگاه گيجش مي فهميد جين اما اونو خوب ميشناخت.

موهاي قهوه اي روشنش ژوليده پوليده شده بودن، لباش دوست داشتني به نظر ميرسيد و تهيونگ خوشحال بود كه جين معمولا الكل نمي نوشه چون تصور اينكه جين با خوردن چند قطره الكل اين طوري مست ميكنه و آدماي عوضي ميخوان ازش استفاده كنن، باعث ميشد تا تهيونگ دستاشو مشت كنه.

ترقوه هاي جين از زير هودي اورسايز طوسي رنگش ميدرخشيدن و كارو براي تهيونگ سخت تر ميكردن تا جلوي خودشو بگيره و به جين حمله نكنه! هرچند تهيونگ كسي نبود كه خودشو به آدما تحميل كنه مخصوصا اگه تو اين شرايط باشن و مخصوصا اگه جين باشه. اون هيچ وقت نميتونه تصور كنه اتفاق بدي بخواد براي جين بيفته. هيچ وقت.

پس با صداي گرما بخشي ادامه داد:" بهم اجازه ميدي ببرمت تو آپارتمانم؟"

جين به آرومي چشماي درشت ماهگونيشو رو هم گذاشت و زمزمه كرد:" اره" و بعد دستاشو دور شونه هاي تهيونگ حلقه كرد و به محض اينكه رو دستاي تهيونگ بلند شد صورتشو تو سينش مخفي كرد و بلافاصله خوابيد!

به طرز تعجب آوري جين حتي از تصور تهيونگ هم لاغر تر بود درسته كه نسبت بهش قدبلند تر بود و شونه هاي پهن و پاهاي درازي داشت اما خيلي لاغر بود البته نبايد ناديده بگيريم كه تهيونگ هم بازوهاي قوي و ورزيده اي داشت و بلند كردن جين براش مثل يه برش از كيك بود!

تهيونگ قفل درو باز كرد و به جيني كه خوابش برده بود نگاهي انداخت. با خودش فكر كرد بيش از حد خوشگل بودن هم جرم سنگينيه. جينو رو تختش گذاشت، كفشاشو دراورد و به خاطر اينكه دوست نداشت فردا كه جين بيدار ميشه وحشت كنه از عوض كردن لباساش صرف نظر كرد.

جين به پشت خوابيده بود، يه دستش رو شكمش و دست ديگش كنار سرش گذاشته بود و قفسه ي سينش به آرومي بالا و پايين ميشد. لباي پف كردش نيمه باز بودن و چترياش چشماشو پوشونده بودن.