:.:.:Two:.:.:

3.3K 488 43
                                    

با رسیدن به بار..کلاب.. نگاهی به دختر پسرهایی که درحال رقصیدن بودن رو دیدم..

×تهیونگ انقد سرو گوشت نجنبه.. دنبالم بیا باید بهت لباس بدم تا بپوشی..

آهییی کردمو.. دنبال.. صاحب بار رفتم..

_شما چطوری راضی شدید که با ما همکاری کنید..؟

×از وقتی که بچه های بیگناهو دختر بیچاره های مظلومو اون حروم زاده ها میدزدن دوست داشتم با دستای خودم
اونارو زنده به گور کنم.. برای همین همکاری کردم....

_واقعا از اینکه کمکمون میکنید ممنونم..

:(
):

با پوشیدن لباس بار من از اتاقک بیرون اومدم..

×واقعا خیلی زیبایی..

لبخندی زدمو..تشکر کردم..

با ایستادنم پشت میز.. بار نگاهی به مشروبات الکلی کردم...

×هی بیبی.. وقت داری..؟

با سرعت بسمت صدا برگشتم..با دیدن پسر مو بلوندی که با پوزخند بهم نگاه میکرد اخم غلیظی کردم..

_ چیه.. کاری داری..؟

دستشو روی صورتم گذاشتو گونمو لمس کرد.. با عصبانیت دستشو پس زدمو.. داد زدم..

_دستتو بکش حروم زاده.. عوضی..

×چی گفتی؟..

_گفتم حروم زاده.. بروو دنبال شر نگرد..
وگرنه کاری میکنم از مرد بودن در بیای

×هه.. اونم توعه نیم وجبی.. میخوای کاری کنی من از مرد بودن در بیام.؟ نه کوچولو اشتباه نکن.. اون منم که..........

+هی... رئیس جئون میگن براشون ویسکی با دوتا گیلاس ببری..

با نگاه کردن به پسر قد کوتاه پوکرفیسی سرمو به نشونه ی مثبتی تکون دادم.. ویسکی رو برداشتم و با دوتا گیلاس مشروب دنبال پسر پوکر فیس رفتم..

با وارد شدنمون به اتاق.. جونگکوک رو که روی مبل چرمی دراز کشیده بودو درحال کشیدن سیگار بود.. دیدم..

+بیا نزدیک تر..

با دیدن چشماش.. قلبم.. تند تند زد.. پاهام سست شده بودنو.. و نمیتونستم قدم بردارم..

+مگه نمیشنوی..؟

_آممم ببخشید...

آروم آروم نزدیکش شدم.. با بلند شدنش از روی مبل.. سرمو پایین انداختم..

+همه بیرون..

با شنیدن حرفش با ترس بهش زل زدم..
یعنی میخواد چه بلایی سرم بیاره..؟

همه بیرون رفتن منم برای اینکه نقشم تابلو نشه.. سینی مشروب و گیلاس رو روی میز گذاشتم.. خواستم بیرون برم که با دادش خشکم زد..

🍷prostitute spy🍷Where stories live. Discover now