"Chapter 42"

718 137 18
                                    

 〰️ قسمت42 〰️

"از دید جونگ کوک"

با یک کابوس شروع شد.

روزها از میان داد و فریادها، زمزمه‌های دیوانه‌وار، تنهایی اجتناب ناپذیر و تمام نشدنی و لحظات کوتاه با الیزا می‌گذشت.

خواب، صبحانه، ناهار و بعد دوباره خواب. همراه با فعالیت‌های مزخرف گروهی که مابینشون باید شرکت می‌کردم.

مثل یه روتین ساده و همیشگی، خسته کننده و مزخرف.

هیچ مشکلی وجود نداشت، اگر هم بود برای آسایشگاه روانی عادی بود. کارمندها کارشون رو می‌کردن و بیمارها هم سرشون به کار خودشون گرم بود. یا حداقل برای دیگران اینطور به نظر می‌رسید، به جز گروه چهارنفره و امیدوار ما.

ولی ما در پی انجام کاری غیرعقلانی بودیم. لوری و کلسی کاملا محتاطانه بهمون کمک می‌کردن تا لوازمی که برای خلاص شدن از اینجا نیاز داریم رو برامون فراهم کنن، درحالی که من و الیزا تمام سعیمون رو می‌کردیم تا تسلیم "این موسسه به قدری افتضاحه که ما تا آخر عمرمون اینجا خواهیم ماند" نشیم.

و من باید از لوری و کلسی قدردانی می‌کردم چون اونا بخاطر ما، روی شغلشون ریسک کردن.

با وجود برخوردهای من، این کارشون واقعا ارزشمند بود.

خصوصا لوری، کسی که من همیشه ازش ممنونم، هر چند که نمی‌تونستم به دلیلش فکر کنم.

با این حال اونا واقعا دارن بهمون کمک می‌کنن.

و حالا ما یه نقشه داشتیم، نقشه‌ای که خیلی خیلی خطرناک بود.

یه برنامه دقیق و درهم، ولی اگه کوچکترین درصدی شانس خلاصی از این مکان بخاطرش وجود داشته، پس برام مهم نیست. چون هر ثانیه عذاب‌آور از حضور الیزا در این مکان، بهم یادآوری می‌کرد با موندنمون چه اتفاقی ممکنه بیفته.

من باید الیزا رو از اینجا بیرون ببرم و خیلی سریع هم باید این کارو کنم، هر چند که اینطور پیش نرفته و ما بین روزها صبورانه برای برنامه ریزی کردن نقشه‌مون دست و پا می‌زدیم.

درست مثل سفر کردن توی یه رودخانه راکد در حالی که باید خودمون رو به پرتگاه آبشار برسونیم.

تا اون کابوس، همه چیز بعد از اون کابوس افتضاح تو سراشیبی قرار گرفت.

شروعش درست مثل کابوس‌های قبلی بود؛ توی یه فضای تاریک و سرد و منی که کاملا خطرات کمین کرده توی تاریکی رو به دست فراموشی سپرده بودم.

به جز این بار، این بار شروع کردم به دویدن، یادم نمیاد دقیق از چی فرار می‌کردم، تنها چیزی که می‌دیدم یه خط مرزی نه چندان واضح پشت درخت‌های بدترکیب بود.

Psychotic | Persian Translation ( jungkook~jin)Where stories live. Discover now