77:real life

3.5K 383 84
                                    

⚠️smut warning⚠️
jungkook POV:
"ددی من نمیخوام بری سرکار" لبامو جلو دادم و دست به سینه بیشتر داخل مبل فرو‌ رفتم.

"میدونم بیبی، ولی مجبورم" اه کشید.

لگد پروندم "ولی من بغل میخوام"

"میدونم ولی من امروز واقعا باید برم سرکار پامپکین(کدو تنبل) "

"نه!"

"بیبی دست بردار، لوس نشو" اون بهم هشدار داد.

"نه!" دوباره داد زدم و زبونم رو براش بیرون اوردم.

"دیگه بسه، برو توی اتاق، همین الان. وقتی اومدم اونجا تو رو لخت و منتظر روی تخت میخوام" اون دستور‌داد.

سریع اونجا رو ترک کردم و همونطور که منتظر تنبیهم بودم لخت شدم. خیلی زود ته اومد تو اتاق و خیلی از من عصبانی بود.

"ددی من متاسفم، من..." اما‌ توسط دیکش توی گلوم ساکت شدم.

"مممم" به خاطر حس کردن دیکش ته گلوم نالیدم.

اون خشن دیکش رو توی دهنم فرو میکرد و موهامو گرفته بود و من فقط میتونستم تعادل خودمو با گرفتم روناش حفظ کنم.

از اونجایی که مدتیه اینکارو میکنیم و طوری که سرمو گرفته میتونستم بگم ته نزدیک بود که بیاد. چشمامو بستم و سعی کردم از راه بینیم نفس بکشم همونطور که منتظر بودم کام خوشمزه ش رو توی گلوم حس کنم ولی متاسفانه اون قبل از این کشید بیرون.

"ددی!" نالیدم و اون سرمو گرفته بود پس من نمیتونستم تکون بخورم.

"پسرای بدی مثل تو نمیتونن کام ددی رو داشته باشن" اون گفت و من فقط میتونستم ناله کنم.

بعد از اون منو روی پشتم هل داد و دیکش رو توی ورودیم فرو کرد. من کاملا به خشک انجام دادنش بدون هیچ امادگیی عادت نکرده بودم ولی غیرعادی نبود، فقط یکم سوخت.

"ددی" من ناله مو ازاد کردم وقتی که توی ورودیم کوبید. خیلی زود پروستاتم رو پیدا کرد و عالی بهش ضربه میزد. من خیلی نزدیک بودم که یه چیز تنگ رو روی دیکم احساس کردم که جلوی اومدنم رو گرفت و مجبور شدم یه ارگاسم خشک داشته باشم.

"ددی" من به خودم پیچیدم وقتی کاک رینگ رو روی دیک متورم و سخت شده م دیدم.

"لطفا درش بیار، ازش خوشم نمیاد ددی، لطفا" همونطور که گریه میکردم سعی کردم درش بیارم که فقط باعث شد دستام به تخت بسته بشه پس من دیگه نمیتونستم تکونشون بدم.

"ددی لطفا" التماس کردم.

"نه بیبی، این تنبیهته"

من فقط میتونستم به خودم بپیچم از اونجایی که همه ی بدنم به خاطر راضی نشدن درد میکرد. ته دوباره شروع کرد به کوبیدن درونم و ضربه زدن به پروستاتم و من خیلی بد میخواستم راحت شم.

"فاک دارم میام" شنیدم ته گفت و بعدش کامش رو که داخلم ازاد شده بود رو حس کردم و این فقط باعث شد دوباره بخوام بیام و یه ارگاسم خشک دیگه داشته باشم.

فقط میتونستم گریه کنم چون کار دیگه ای از دستم بر نمیومد، به محض اینکه ته بیرون کشید حس کردم یه بات پلاگ داخلم فرو رفت.

"ددی لطفا بزار بیام ، خیلی بد نیاز دارم که بیام"

"نه، اما حالا کام من داخل تو باید برات نقش یک بغل گرم داشته باشه، به هر حال این چیزیه که میخواستی"

ته پوزخند زد وقتی یه چیز دیگه سر دیک متورم و قرمز شده م گذاشت. این دفعه یک ویبراتور‌ بود که دور‌ دیکم گذاشت قبل از اینکه تا اخر روشنش کنه و بزاره ویبره ش با سر دیکم بازی کنه.

"ددی لطفا!" تو این حال یک بهم ریخته ی عرق‌ کرده و نالان بودم.

"خب من الان باید برم سر کار بیبی وقتی برگشتم میبینمت باشه؟ عاشقتم بان (bunn)" قبل از اینکه پیشونیمو ببوسه گفت.

"وایستا ددی، نه، منو تنها نزار" گریه کردم و سعی کردم دستامو از دسبندها ازاد کنم.

"بای بیبی" ته داد همونطور که لباساشو عوض کرده بود و داشت از در بیرون میرفت.

"وایستا ددی، لطفا! من پسر خوبی میشم! قول میدم! لطفا! ددی" اون فقط به من بی محلی کرد و رفت. تا الان این بدترین تنبیه بوده.

***************
سلام به تنگایی که من جزوشون نیستممم..!!!😁😂
هایییی..!!

بله...تنبیه های کیم تهیونگ به یه ساک زدن ساده ختم نمیشه🙃بله...این سوسول بازیا چیه اصن عه🙃

خب بیاید تخریب کنید دور هم باشیم...😂
من زنده بودم...حالمم خوب بوده...تو واتپدم بودم....
(ماشالا چه رویی...😐)

برین پارت بعد بابا....

{love ya all}

~hard stan~(persian translation)▪(taekook)Where stories live. Discover now