adorable

452 64 106
                                    

منظره ی قشنگیه نه؟

کستیل اروم زمزمه کرد و چشم های ابی و درخشانشو به غروب خورشید دوخت. شاید میلیون ها سال این منظره رو دیده بود اما هیچوقت از زیباییش خسته نمیشد...

دین لبخند کوچیکی به مرد کنارش زد. کسی که با موهای سیاه به هم ریخته و کروات همیشه کجش درست مثل پسر بچه هایی که لباس باباشونو پوشیدن به نظر میرسید و نه یه فرشته بی رحم که فقط از دستورات پیروی میکنه. یعنی اون جوری که همه انتظار داشتن که باشه. فرشته ی دین مایل ها از یه ماشین کشتار سرد و سنگی بودن فاصله داشت.

:منظره ی من که ستودنیه ولی مال تورو نمیدونم...

کستیل بدون اینکه چشمشو از خورشید کم جون و قرمز رنگ که داشت با سیاهی شب یکی میشد بگیره با گیجی پرسید

:منظورتو متوجه نمیشم دین!

دین لبخندشو حتی بزرگتر کرد و دستشو اروم روی دست کستیل که روی صندلی عقب ماشین بود گذاشت و کمی فشار داد.

: تو هیچ اینه ای جلوت نداری کس... پس حاضرم شرط ببندم چیزی که میبینی حتی به اندازه نصف ویوی من قابل ستایش نیست...

کستیل بلاخره نگاه چشمای ابیشو از پنجره ایمپالا گرفت و به سمت دین چرخید تا لبخند قشنگ عشقشو ببینه. اروم خندید و دست دینو توی دستش گرفت.

:تو دیوونه ای دین!

دین متقابل خندید و کمی به کستیل نزدیک تر شد.

:باهات موافقم انجل... من دیوونه ی توئم... تو منو دیوونه میکنی...

دین با صدای ارومی گفت و بوسه ی ناگهانی و کوتاهی روی لب های کستیل گذاشت.

فرشته با نارضایتی از جداشدن لب هاشون, دینو دوباره جلو کشید و بوسیدش.

دین روی لب های کس لبخند زد و دستشو روی صورت مرد چشم ابی گذاشت.

سم از اینه جلو نگاهی به برادرش و دوست پسر فرشتش انداخت و لبخند عمیقی به حس زیبایی که به وضوح بینشون جریان داشت, زد.

کی فکرشو میکرد دین وینچستر یه روز اینطور عاشق یه نفر بشه؟ اونم یه فرشته... کسی که تو اولین دیدار با هر چیزی که به ذهنش میرسید تلاش کرده بود اونو بکشه.

و حالا فقط چند روز دوری همون موجود باعث شده بود دین روندن بیبیشو به سم بسپره تا خودش بتونه اون پشت حسابی چند روز دلتنگیشو رفع کنه...

و سم واقعا امیدوار بود اون دوتا احمق لعنتی اون عقب همدیگه رو لخت نکنن!

سم نیشخندی به افکارش زد و نگاهشو دوباره به جاده ای که کماکان رو به سیاهی شب پیش میرفت دوخت.

اون واقعا شکایتی نداشت... اون هم فرشته ی خودشو داشت... با این تفاوت که اون بال نداشت و ادمیزاد بود... ولی سم میتونست قسم بخوره اون دختر هیچ فرقی با فرشته ها نداشت.

 "Supernatural Oneshot"Where stories live. Discover now