𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧𝟐 (𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞)

377 46 33
                                    


𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫𝟏𝟔

آروم قدم‌هاش رو سمت اتاقی که جین چند روزی می‌شد داخلش محبوس بود ، کج کرد . باید شروع می‌کرد ، حالا قرار بود جونگ‌کوک نقش اول این داستان باشه ؛ شروع یه نفرین .
نفرینی که از اعماق سینه‌ی جئون نشأت می‌گرفت ، نفرین جئون!

حسادت ، خشم ، بیزاری و احساسات منفی اطرافش به سمتش حمله‌ور شد . می‌دونست می‌خواد چیکار کنه و این براش مهم نبود این کار رو برای کسی انجام می‌ده یا فقط یه نفر داره اون رو بازی می‌گیره .

بالاخره به اون اتاق نحسی که بوی خونش از فاصله چندین متری باعث حالت تهوع می‌شد رسید .
اون در اونقدری شکننده و سست بود که با یه ضرب پای جونگ‌کوک از هم پاشیده بشه و کاملا از بین بره .

جین با دیدن قامت جونگ‌کوک داخل چهارچوب در پوزخند مضحکی زد :

-نمی‌دونستم قراره پیشگویی‌هام به همین زودی به حقیقت بِپیونده جونگ‌کوک .

تصمیم گرفت فلسفه و منطق رو کنار بزنه و تا جایی که می‌شه از مقدمه‌چینی های داخل ذهنش فرار کنه .
تمام قدرتش رو جمع کرد و اون بغضی که بی‌دلیل سد راه نفس‌هاش شده بود رو کنار زد :

-فقط بیا گذشته‌ها رو فراموش کنیم و آینده رو کنار هم بسازیم؟

صدای خنده‌های جین فضای ترسناک و تاریک اون اتاق رو پر کرد ، قهقهه‌هایی که اون رو هر لحظه بیشتر شبیه جوکر داستان‌های مرموز و مه‌آلود می‌کرد ، لحظه قطع شد :

-اوه پسر تو الان داری از من درخواست می‌کنی؟ یه درخواست برای کمک یا مغز من داره راه انحرافی همیشگی رو دنبال می‌کنه؟

مشت‌های جونگ‌کوک در هم پیچیده شد و بند‌های انگشتش هر ثانیه سفید و سفیدتر می‌شد و دندون‌هاش فشرده و فکش منقبض‌تر!
یه سری احوالات بی‌ثبات که به انسان‌های بی ثبات دست می‌ده و این حال خوش ناخوش جونگ‌کوک رو بدتر می‌کرد . با عصبانیت تمام لب زد :

-فقط اون دهن کثیفتو برای یه ثانیه هم که شده ببند کیم سوکجین ‌. تا اینجا نیومدم که مزخرفات تو رو بشنوم ؛ اومدم بهت پیشنهاد بدم یا قبول می‌کنی یا همینجا تا ابد آرامگاهت می‌شه.

اخم‌های جین در هم تنیده شد و نیشخندش پررنگ تر ، می‌دونست‌ جونگ‌کوک از اون کلمات برای تحریک جین استفاده می‌کرد و تنها دلیلش شاید می‌تونست یه جمله باشه "کلمات بزرگ‌ترین و بیشترین تاثیرات رو دارن" ، با کلافگی بخاطر اعتقاداتی که داشت لب زد :

-این یه تهدید بود درسته؟ عملا داری بهم می‌گی راه چاره‌ای ندارم پس فقط بگو هر چی که باشه بخاطر جونمم که شده قبول می‌کنم .

لبخند جونگ‌کوک پررنگ شد و اخم‌هاش باز . سمت جین رفت ، دستش رو سمتش دراز کرد ؛ این حرکت از سمت جونگ‌کوک اول برای جین تعجب برانگیز بود اما بعد دستش رو بالا آورد و قفل دست‌های جونگ‌کوک کرد و خبر نداشت با این کار خودش رو داخل چه دردسری بزرگی انداخته .

𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐞𝐠𝐞𝐧𝐝 𝐎𝐟 𝐒𝐞𝐝𝐮𝐜𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬حيث تعيش القصص. اكتشف الآن