اسلایدرین

86 11 0
                                    

Pov.کندال
وقتی از قایق پیاده شدیم کنارم همون پسر با موهای بلوند بود بازم حس عجیب اومد سراغم حس کردم گرممه یا نه شایدم من از استرس عرق کردم:)
نفس عمیقی کشیدم با راهنمایی معاون ها به سمت تالار رفتیم که صدایی کنارم شنیدم
یه پسر_دریکو الان قراره گروه های این دوتا دخترا معلوم شه
نیم نگاهی به اونور کردم و فهمیدم ک اسم اون پسر دریکو و یکم افتخار کردم به گوشای تیزم
دریکو_اووو.بنظر من دختر جلوییمون یه ریونکلای بی مصرف میشه
و بلند زدن زیر خنده..استرسم به علاوه عصبانیتم شد بخاطر حرفش و قول دادم پشیمونش کنم
وقتی رسیدیم اونجا و کلاه و روی سرم گذاشتن کلاه بعد کلی تعریف ازم با صدای بلند گفت اسلایدرین و از ذوق خوشحالی زیاد دلم میخواست کلاه و وردارم محکم بقل کنم ولی خودمو کنترل کردم با لبخند ملیحی به دریکو نگاه کردم و اونم با نگاهش ک ازش خوشحالی میبارید اما پشت قیافه تخسش پنهان شده بود نگام کرد و سرش انداخت پایین و لبخند ریزی زد
وقتی فهمیدم میشل گریفیندور شد ناراحت شدم ولی خودش خوشحال بود. پس مشکلی نیست!
به سمت میز اسلایدرین ها رفتم و نشستم و مشغول حرف زدن با دخترا دیگه شدم و توی کل مدت متوجه نگاه های یواشکی دریکو شدم و بعدش اسم کاملش و فهمیدم دریکو مالفوی.
مارو سمت خوابگاه هامون بردن و هر خوابگاه با گروه های دیگ فرق داشت مثلا مال ما پرده و مبل هاش سبز بود و یه فرش با طرح مار کنار شومینه بود.
با دیدن همه اینا بازم از ته دل ذوق کردم و لبخند عمیقم از لبم نمیرفت
توی حال خودم بودم ک
دریکو_به اسلایدرین ها خوش اومدی!
با صدای غیر منتظره ش از با تعجب برگشتم سمتش و خودم کنترل کردم و جدی گفتم_مرسی!
دریکو_باید چندتا قوانین مهم و بدونی که مهم ترینش اینه که هرچیزی بین گروه گفته میشه نباید جایی گفته شه مخصوصا تو که خواهرت گروه گریفیندور
_مشکلتون با گریفیندور چیه؟
دریکو_اونش به تو ربطی نداره گفتم بدونی ..
و از کنارم رد شد و به سمت اتاقش رفت از توقع حرفشو نداشتم ولی امشبم وقت ناراحت بودن نبود
یه روزی تلافی حرفشو در میارم
لبخندی زدم دوباره از نگاه کردن به تابلو های متحرک و چیز های جادویی دیگه لذت بردم

𝐻𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑝𝑜𝑡𝑡𝑒𝑟.(𝐴𝑛𝑜𝑡ℎ𝑒𝑟 𝑏𝑒𝑔𝑖𝑛)Where stories live. Discover now