پریسا اولین قربانی ذهن من نبود. ذهن من رفته رفته توی همون ده دوازده سالگی به فانتزیهای جنسی بیشتری رویآورد. خیلیها رو توی ذهنم لخت میکردم و براشون داستان میساختم. یکسریها رو هم نمیشد. یکسری افراد رو انگاری نمیشد بیاری توی مغزت و ازشون انتظار خاصی داشته باشی. موضوع فقط هم سکس نبود. مثلا ...
نه. ولش کن. باز دوباره هول شدم. میترسم شماها رو از خودم برنجونم و یا اینکه حوصلتون رو سر ببرم. منو ببخشید اگر اینقدر در هم و برهم براتون تعریف کردم. بذارید یکبار دیگه، یه نفس عمیق بکشم و دوباره بنویسم:
پریسا اولین قربانی ذهن من نبود. ولی تنها کسی بود که تونست از اون چهارچوب فانتزی بیاد بیرون. سالها میگذشت از وقتی که اولین بار روی تخت خوابم غلتیده بودم و لذت جنسی رو لای پاهام احساس میکردم.
![](https://img.wattpad.com/cover/243749171-288-k882423.jpg)
YOU ARE READING
Forbidden Fruits | میوههای ممنوعه
Fantasyکی باورش میشه من با یک زن چهل و نه ساله خوابیدم؟ ولی مهم اینه که الان همه ماجرا رو گفتم و میتونم یه نفس راحت بکشم. یه نفسِ عمیق و راحت. این کتاب شامل روایتهای مخفیانه یک ناشناس است