*کستیل رو به دین در حالی که نگران به نظر میرسه
: دین... من از يه نفر خوشم اومده ولي نميدونم چطوري باید بهش بگم...
*دین درحالی که سعی میکنه حسودیشو نشون نده.
:فقط باید از هر خری که هست بخوايي كه آخر هفته برين بيرون و فيلم ببينين... یا هر کوفتی!کستیل رو به دین: اوكي... ميای آخر هفته بريم بيرون و باهم فيلم ببينيم یا هر کوفتی؟
*دین درحالی که کاملا قرمز شده
: نه احمق از اون بپرس نه از من!*کستیل سرشو کج میکنه: اما من الان انجامش دادم...
*دین که به نظرش هوا چند درجه گرم تر شده
: خب چيشد ؟ چي گفت ؟کستیل: نميدونم تو بگو؟
دین:چ...چی؟
کستیل: چرا نميفهمی كه دارم ميگم ازت خوشم مياد؟
*سم که واقعا میخواد اون دوتا احمقو از بانکر پرت کنه بیرون
: تو چرا نميفهمی كه مثل یه دختر بچه ی سه ساله خجالت کشیده و مثل همیشه داره خودشو ميزنه به اون راه؟کستیل:
دین:
سم: محض رضای چاک! جاست گت عه رووم -_-
:)💙
![](https://img.wattpad.com/cover/232417554-288-k260184.jpg)