جئون جونگکوک ، پسری که به شدت با ازدواج مادرش با کشیش بزرگ شهرشون "کیم تهیونگ "مخالفت میکنه اما به زور مادرش مجبور میشه با اونا توی یه خونه زندگی کنه ولی تصمیم داره وقتی به سن قانونی برسه از پیششون بره ، اما این وسط اتفاقاتی میوفته که سرنوشت پسر خانواده به این خونه و اون فرد گره میخوره ... بخشی از فیک : -مامان تو داری منو نابود میکنی با این کار! + جونگکوک این به نفعمونه ، کیم تهیونگ بهترین مرد این شهره دلیل مخالفتت رو نمیفهمم اما جونگکوک دست خودش نبود ، احساس بدی که اون مرد بهش منتقل میکرد میترسوندش ، بد ؟ نمیدونست ، فقط به شدت گیج میشد . . . -تهیونگ ، تو گفتی من مثل خدای توام ، گفتی منو میپرستی مگه نه ؟ +کوک...تو همیشه خدای من میمونی اما..اما این اشتباهه عزیزم -به درک ته به درک! اگه این اشتباهه چرا انقدر قشنگه ؟ باهام ... باهام عشق بازی کن ، لطفا در برابر خدایی که سالها پرستیدیش و خدای کوچیکت که جلوت وایساده ، نشون بده این اشتباهو بهم ! Genre : Angst , dram , romance, smut ( a little dark )