دیاکو پسری از جنس زخم و درد پس از سال ها سختی برمیگرده به سرزمین مادریش ، سرزمینی که جز درد چیزی براش نداشته اما اون مجبوره برگرده و برگشتنش سرآغازی میشه برای تمام ماجراهای خاک شده گذشته و در این بیدار شدن خاک های دفن شده گذشته عشقی ناخواسته رشد میکند و شکوفا میشود و آیا دیاکو از پس تمام این ها بر میاد ؟