تهیونگ قصه ما برمیگرده به بیست و یک سال پیش و جوانیای پدرش،نامجون رو میبینه
:«نامجون؟»
نامجون هجده ساله پوزخند عصبی زد و پسر بزرگتر رو هل داد
:«اره حالا میخوای چه گوهی بخوری؟»
تهیونگ قصه ما برمیگرده به بیست و یک سال پیش و جوانیای پدرش،نامجون رو میبینه
:«نامجون؟»
نامجون هجده ساله پوزخند عصبی زد و پسر بزرگتر رو هل داد
:«اره حالا میخوای چه گوهی بخوری؟»