پارت۱۱

893 93 21
                                    

_ بکش کنار آقا
پسره نزدیکم شد منم از ترس عقب رفتم که دست یه نفر دور کمرم حلقه شد
_ مینو شکارمون و اذیت نکن
پسر اولیه همون مینو دستاشو بالا برد گفت به روی چشم
خودمو تکون دادم و گفتم ولم کن
پسر دومی که دستش دور کمرم بود گفت
+ آخه عزیزم کیو دیدی شکارشو ول کنه که ما تو رو ول کنیم حرفی می زنی ها
پسر اولیه خنده ترسناکی کرد و بهم جوری نگاه کرد که انگار جلوش لخت بودم
داشت به سمتم می یومد که با صدای یه نفر وایستاد

ولش کنید
وای خدارو شکر کوکِ
پسر اولیه برگشت و گفت
چی می گی برو پی کارت
کوک به پسر اولیه اهمیتی نداد
و با عصبانیت نگاهی به دست پسر دومی کرد که دور کمرم حلقه شدِ بود انداخت و
گفت ولش کن
پسره پوزخندی زد و گفت اگه ولش نکنم چی کار می‌کنی
کوک سرشو پایین انداخت و پوزخند وحشتناکی زد و گفت دخل تو در می یارم
+ نه بابا پس بیا دخل مو در بیار
پسره من و برگردوند و لباشو گذاشت رو لبام از روی تعجب هنگیدم با گاز محکمی که به لب پایینم زد به خودم  اومدم و شروع کردم به تقلا کردن دستای پسره پشت کمرم حرکت می کرد
و حالمو بعد می کرد
که یه دفعه پسر ازم جدا شد جونگ کوک مشت محکمی به پسر زد پسره افتاد زمین و ناله کرد
جونگ کوک با عصبانیت بهم نگاه کرد و دستم و گرفت و کشید به سمت میزمون رفت و کت من و برداشت و راه افتاد
محکم دستم و فشار داد که آخی گفتم و گفتم
جونگ کوک دستم درد ک........
+ خفهههه شووووو
با دادش لال مونی گرفتم
از ساختمون خارج شدیم جونگ کوک
در ماشین باز کرد و و من و پرت کرد تو ماشین
آخ مامان دستم شکست
من که کاری نکردم
جونگ کوک سوار ماشین شد و ماشین و به حرکت انداخت با سرعت زیادی ماشین و می روند از ترس محکم به صندلی تکیه داده بودم
 
📣📣📣📣📣
🔴از این جا به بعد اسمات کسایی که خوششون نمی یاد نخونن 🔴

بعد از ۳۰ دقیقه به خونه رسیدیم کوک از ماشین پیاده شد و منم پیاده شدم به سمتم اومد و دستم و گرفت وارد خونه شدیم و از پله ها بالا رفتیم  وارد اتاق شدیم که کوک من و پرت کرد و من افتادم روی تخت
با ترس از روی تخت بلند شدم کوک کراواتشو در آورد و کتشو از تنش خارج کرد و گفت
تو مال منی ، تو نباید میزاشتی کسی بجز من به تو دست بزنه
و بهم نزدیک شد  و لباشو گذاشت رو لبام و وحشیانه بوسید همینطور که لبامو می بوسید روی تخت انداخت من و و روم خیمه زد
لباشو جدا کرد و دکمه های پیرهنشو باز کرد
با گریه گفتم
ببین من مقصر نبودم......هق...هق......خواهش می کنم این کارو نکن....هق...هق....بزار برم
جونگ کوک اصلا به حرفم گوش نمی داد و لباسشو در آورد خم شد و کشو کنار تخت و باز کرد و از توش طناب در آورد دستامو گرفت سعی کردم دستامو آزاد کنم ولی نشد دستامو به دو طرف. تخت بست و سراغ پاهام رفت و پاهامو هم بست
دوباره روم خیمه زد و لباسمو پاره کرد و به بدن عریانم نگاهی انداخت
سمت گردنم رفت و گاز گرفت که از درد آخی گفتم
سراغ سینه هام اومد
و نوک سینمو به دندون گرفت و گاز گرفت که از دردش جیغی کشیدم و خواستم دستامو تکون بدم ولی نشد
از روم بلند شد و شلوارشو با باکسرش در آورد و دوباره روم خیمه زد و شرتمو پاره کرد

سرمو به چپ و راست تکون دادم و گفتم خواهش می کنم.....هق...هق....اینکارو نکن
ولی اهمیتی نداد
بین پاهام قرار گرفت
و یه دفعه کل عضوشو واردم کرد که درد شدیدی  بهم وارد شد جیغی کشیدم
لعنتی درش بیار......جیییغغغ......درش بیار خواهش می کنم درش بیار........درد داره
ضربه هاشو تند تر کرد و همینطور که به سینه هام چنگ می نداخت
با فریاد گفت
تو برای کی هستی؟
_ من..هق....هق....برای تو هستم....هق..... تمومش کن....هق خواهش می کنم
کی می تونه بهت دست بزنه؟
+ فقط...هق...تو می تونی بهم دست بزنی
انقد داخلم کوبید که ارضا شد
اما من نه تنها ارضا نمی شدم بلکه هر لحظه  درد هام زیاد می شد
ازم جدا شد و طناب هارو باز کرد از درد به خودم پیچیدم

ادامه دارد........

Enough bloodWhere stories live. Discover now