پارت ۶

840 93 16
                                    

بهم نگاهی انداخت و پوزخندی زد گفت
حالا برای ترسیدن و گریه کردن خیلی زوده
و قهقهه ترسناکی زد و از اتاق خارج شد
دست ها مو روی صورتم گذاشتم و شروع به گریه کردم
بابا کجایی ببینی که قرار جئون جونگ کوک دختر تو  عذاب بده
کجایی بغلم کنی و بگی من نمی زارم
بابا دلم می خواد بیای من و از اینجا ببری
بابا دلم می خواد همۀ اینا خواب باشه و وقتی بیدار با ترس از خواب بیدارم می شم
بغلم کنی و سرمو ببوسید بگی نترس دختر خوشگلم خواب دیدی
دماغمو کشیدم
من باید از اینجا برم
از روی تخت بلند شدم و چند قدم برداشتم که چشام سیاهی رفت و به خواب رفتم

(لاور های گلم جونگ کوک وارد میشود)

*جونگ کوک*

از اتاق خارج شدم و به طبقه پایین رفتم و وارد
باشگاه کوچیکم شدم
پیراهن و از تنم در آوردم و به جون کیسه بوکس افتادم
هر چقدر می زدم خالی نمی شدم
انتقام مو ازش می گیرم اونم با زجر دادن دخترش
کاری می کنم دخترت هر شب با گریه سرشو رو بالش بزاره
کیسه بوکس گرفتم و سرمو بهش چسبوندم
و چشمامو بستم از عصابانیت به نفس نفس افتاده بودم
نفس عمیقی کشیدم و چشمامو باز کردم که یکدفعه صدای افتادن چیزی از بالا اومد با تعجب از اتاق خارج شدم و به طبقه بالا رفتم در اتاق باز کردم که دیدم جنی روی زمین افتاده به سمتش رفتم و زانو زدم سرشو بلند کردم و موهای خرمایی شو از جلوی صورتش کنار زدم و به صورتش نگاه کردم
با دستم دو تا سیلی آروم زدم
هوی بیب بیدار شو
پوزخندی زدم و گفتم الکی خودتو به موش مردگی نزن
پوووف چرا بیدار نمی شه دست مو زیر گردنش گذاشتم و اون یکی دستمو زیر زانو هاش گذاشتم و بلندش کردم
وا این چرا این همه سبکه
احیانا تو خونشون به این غذا می دادن
به سمت تخت رفتم و گذاشتمش روی تخت
گوشیمو از جیبم در آوردم و زنگ زدم به جین
_ بله آقا
+ جین برو دکتر سوهو بردار بیار
_ چشم آقا
+جین فقط زود
_ باشه آقا
تلفن و قطع کردم و روی مبل نشستم و به جنی نگاه کردم
پوزخندی زدم درست شبیه بچه هاست
این بیب نباید بمیره خیلی باهاش کار دارم
کاری می کنم هر روز زجر بکشه
.......
بعد از ۳۰ دقیقه جین زنگ زد
بله جین
_ آقا دکتر سوهو آوردم
بسیار خوب بهش بگو بیاد طبقه بالا
_ چشم آقا
گوشی قطع کردم
و به در خیره شدم صدای در اومد و گفتم
بیا تو
سوهو وارد اتاق شد و بهم نزدیک شد و گفت
سلام آقا
از جام بلند شدم و گفتم
سلام
سوهو بهم نگاهی انداخت و گفت
خدا بد نده اتفاقی براتون افتاده
گفتم نه سوهو به تخت اشاره کردم و گفتم ببین اون دختر چشه
سوهو نزدیک جنی شد و بعد از معاینه کردنش
سمتم برگشت و گفت
ایشون فقط افت فشار داشتن و به خاطر همون
باعث شده بیهوش بشن
بسیار خوب ممنون که اومدی سوهو
سوهو گفت
کاری نکردم آقا این وظیفه‌ی منه
سرمو تکون دادم
که گفت
آقا می تونم برم تو مطب بیمار دارم باید هر چه زودتر به مطب برم
سرمو تکون دادم و گفتم
آره می تونی بری
سوهو خم شد و گفت خداحافظ آقا
سرمو تکون دادم و گفتم خدا حافظ
و سوهو از اتاق خارج شد
تلفن و برداشتم و به جین زنگ زدم
بله آقا
+جین پول سوهو بده و برسونتش به مطبش
_ چشم آقا امر دیگه ای که ندارین
+ جین ولفی آوردی
بله آقا آوردمشون
+ بسیار خوب
و گوشی قطع کردم و روی میز گذاشتم
به جنی یه بار هم نگاه کردم و از اتاق خارج شدم
و به طبقه پایین رفتم و روی پله ها وایستادم
و گفتم
ولفی پسر کجایی
که صدای پارس ولفی از پذیرایی اومد وارد پذیرایی شدم

ادامه دارد.........

ولفی سگ جونگ کوک

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ولفی سگ جونگ کوک


Enough bloodWhere stories live. Discover now