دانشجوهای دانشگاه ملی هنر سئول دور میز های دو نفره که روی اون میز های مستطیلی قهوه ای رنگ چند تا کامپیوتر برای راحتی کار دانشجو ها بود ،نشسته بودند.
استاد بیون برگه های روی میز مخصوص استاد ها رو جمع کرد و بعد از مرتب کردن برگه هاش دستش رو وارد جیب پالتوی بلند و عسلی رنگش کرد و به دانشجو ها گفت:_از اونجایی که این اولین ترمی هست که من اینجا استاد شدم و شما با شیوه ی کار من اشنا نیستین ..میخوام روش برگذراری میان ترم رو بهتون بگم.
بکهیون برگه ها رو جا به جا کرد و نیم نگاهی به پسر کوچولوش که دور میزه ردیف اول نشسته بود انداخت...بیبیش با اون هودی اور سایز نارنجیش و موهای صورتیش مثل یه ابنبات شده بود و بکهیون خدا رو شکر می کرد که کلاس داره به پایان میرسه و میتونه با اهوی خوشگلش کمی بازی کنه.
لوهان با لبخند به ددیش نگاه می کرد ...استاد بیونی که توی همین هفته اول کاریش داخل دانشگاه کلی پیش دخترا و پسرا محبوب شده بود ددی اون بود...ولی کسی نمیدونست که ددی بیون متعلق به اونه و نگاه های منظور دار بقیه روی ددیش پسر رو اذیت می کرد.
برای اینکه حواس خودش رو از ددیش پرت کنه نگاهش رو به رو به روش داد که متوجه نگاه خیره همکلاسیش روی ددیش شد .همکلاسیش پارک چانیول داشت ددیش رو دید میزد و لوهان میتونست قسم بخوره که نگاهش وقتی به بوت ددی بیونش میوفته اون منحرف عوضی و دراز اب دهنش رو قورت میده.
چانیول که محو استاد جوونش با اون صورت فرشته مانندش شده بود با تشر سهون فهمید که چند دقیقه اس روی بوت پهن و کردنی استادش زوم کرده و چشماش اگه لیزر داشت اون رو سوراخ می کرد.
_هی چان با چشمات خوردیش ..بسه ،کلاس تموم شد و تو اینقدر تو کفِ استاد بودی نفهمیدی.
سهون با دیدن دوستش که غرق شده بود و مشخص بود داره چه فکرای کثیف و هاتی میکنه به پسر قد بلند تشر زد .
چانیول به طرف دوستش برگشت ..تازه اون موقع بود که فهمید تقریبا کلاس خالی شده و اون مثل دیوونه ها به استادش زل زده بوده.
_وای سهون استاد بیون عجب تیکه ای ...خیلی خوشگل و کردنیه..مطمئنم که بدون لباس خوشگلترم میشه.
سهون چشماش رو چرخوند..میدونست دوستش وقتی سوزنش روی یکی گیر کنه تا طرف رو به تخت نکشونه و اون رو نکنه ،نمیتونه یه جا اروم بشینه ...نقطه ضعف چانیول پسرای خوشگل و کوچولو بود.
سهون ضربه ای به شونه دوستش زد و گفت:_من امشب با کای قراره برم هتل ... پس من زودتر میرم تو هم خودتا جمع و جور کن ...حالا که کسی تو کلاس نیست استاد رو به شام دعوت کن.
چانیول باشه ای گفت و دوباره نگاهش زوم شد روی استادش...استادش داشت با یه پسر خوشگل که تقریبا با استاد بیون هم قد بود درباره پروژه حرف میزد..تا حالا تو عمرش دو تا پسر خوشگل و بیبی بوی کنار هم ندیده بود ....
چانیول وسایلش رو داخل کوله اش ریخت و زیپ کوله مشکیش رو بست و به طرف استاد و همکلاسیش رفت و با لبخند رو به استاد زیباش گفت:_استاد دارید میرید شام بخورید؟
بکهیون حرفش رو با بیبیش قطع کرد و به چانیول که پسر قد بلند و جذابی بود با خنده شیرین و مستطیلیش و چشمایی که هلالی شده بود گفت:_من کاری دارم اول باید اون رو انجام بدم،اقای پارک از بعد ظهرت لذت ببر ...شاید دفعه بعد.
چانیول که مثل یه پاپی لگد خورده شده بود در جواب استادش لبخند زورکی زد و بعد تعظیم کردن به پسر کوتاه تر اونجا رو با عجله ترک کرد...حتی یادش رفت که موبایلش رو که روی میز فراموش کرده بود برداره.
حالا کلاس خالی شده بود...بکهیون چند دقیقه صبر کرد تا مطمئن بشه سالن هم خالی شده .داخل کلاس فقط بکهیون و بیبیش لوهان بودند ...بکهیون به میز تکیه داد و گره کرواتش رو شل کرد ...دستاش رو روی سینه به هم گره زد و پوزخندی زد و به لوهان که سرش رو پایین انداخته بود دستور داد.
_لوهان ۶۰ ثانیه بهت زمان میدم ؛لخت شی ...هر ثانیه ی اضافی برابره با یه اسپنک.
لوهان عاشق این لحن دستوری ددیش بود ...کوله اش رو روی میز کنار یه کامپیوتر گذاشت و هودی نارنجیش رو بالا برد و از سرش خارج کرد....کمربند رو باز کرد و زیپ شلوار رو کشید .
_لوهان ۱۰ ثانیه دیگه وقت داری..نکنه دلت اسپنک میخواد بیب.
بکهیون با نیشخند از پسر کوچولوش پرسید.
لوهان کمی استرس گرفت اما خودش رو جمع و جور کرد و شلوارش رو پایین کشید و حالا نوبت باکسر سفیدش بود ...دستش رو به کش باکسرش رسوند تا اون تیکه هم در بیاره که دست سرد ددیش رو روی دستای کوچیکش حس کرد.
_____________
سلام....میدونم خیلی کمه ولی چون به یه نفر گفته بودم اپ میکنم، اپ کردم:)لحظه ای که ایده رو داشتم خیلی خوشحال بودم ولی الان حس افتضاحی دارم حس میکنم همین یه ذره ام که نوشتم خیلی بد شده ...
این فیک قراره فانتزی های کینکی من باشه و ممکنه عجیب غریب باشن ...
چانیول ددی ددیه ...
و سکای هم ورسن...
اگه دوستش داشتین به دوستاتون هم معرفیش کنید
YOU ARE READING
daddy chan and daddy baek (Full)
Non-Fiction#daddy_chan_and_daddy_baek وضعیت:کامل🦋 نام:ددی چان و ددی بک #ژانر:فول اسمات،تریسام،ددی کینک #کاپل:چانبکلو(چانیول،بکهیون،لوهان)،سکای(کایهون) #خلاصه:استاد بیون و بیبیش لوهان رابطه خوبی با هم دارند ولی چی میشه که چانیول رو وارد رابطه شون میکنن؟