10. Mafia's baby boy

5.9K 403 26
                                    

مهمونی که برای موفقیت محموله بزرگ جدید گرفته بودن تموم شد. مهمون ها همه رفته بودن و خدمه مشغول جمع کردن ریخت و پاش ها بودن. ولی توی استخر انگار کار صاحب مهمونی با معشوقه ش تازه شروع شده بود.
جونگکوک توی استخر به دیوار استخر تکیه داده بود و جیمین پاهاشو دور کمرش حلقه کرده بود و در حال بوسیدن هم بودن.
جونگکوک با یک دستش جیمین رو نگه داشته بود و تو دست دیگه ش لیوان ویسکی بود. بوسه هاشون کوتاه اما عمیق بود.
جونگکوک لیوان دستشو نزدیک گردن جیمین اورد، بوسه رو قطع کرد و سرشو عقب برد.
لیوان رو خم کرد و ویسکی روی بدن جیمین ریخت.
بعد سرشو سمت گردنش برد و زبونش رو روی گردن و شونه ش کشید.
-"تو خوشمزه ترش میکنی" روی شونه ش زمزمه کرد و شونه شو بوسید.
جیمین لبخندی زد و با دستش صورت جونگکوک رو قاب کرد.
لبشو بوسید و لباشو مماس لبای جونگکوک نگه داشت_"امشب قراره من تعیین کنم که چجوری پیش میریم"
بعد لب پایینشو گاز گرفت.
جونگکوک که از پایین سرشو بلند کرده بود و به جیمین خیره بود، سرشو یه سمت خم کرد. لیوان دستشو رو لبه ی استخر گذاشت و دستشو سمت موهای جیمین برد و موهای خیسشو پشت گوشش گذاشت_"پس این بیبی کوچولو امشب شیطونیش گل کرده؟هوم؟"
لبخند جیمین گشاد تر شد.
جونگکوک با پشت دستش صورت جیمین رو ناز کرد و جیمین صورتشو به دستش تکیه داد، بوسی رو‌ نوک دماغ جونگکوک گذاشت و پاهاشو از دور کمرش باز کرد.
تو آب یه کم عقبی رفت_"زود بیا" بعد روشو برگردوند و از استخر خارج شد.
جونگکوک تا وقتی جیمین وارد خونه بشه نگاهش کرد.
بعد خودشم از آب بیرون اومد.
گوشیشو از صندلی برداشت و به جین زنگ زد_"سلام، من فردا شرکت نمیام. کار خاصی هم نداریم، میتونین زودتر هم تعطیل کنین فردا، اگه کاری پیش اومد بهم پیام بده." بعد بی هیچ حرف دیگه ای قطع کرد.
حوله رو از پشتی صندلی گرفت، موهاشو خشک کرد یه کم و حوله رو روی همون صندلی پرت کرد. با یه نیشخند سمت خونه رفت.
وارد خونه شد و از پله ها بالا رفت، تو راهرو سمت اتاق خوابشون قدم برداشت و در اتاق رو باز کرد_"جیمین؟"
وارد اتاق شد و یه کم دوروبرش رو نگاه کرد، یهو دستایی از پشت دور شکمش پیچیدن‌ و باعث شدن لبخندی رو لباش بیاد. دستش رو روی دست جیمین گذاشت و روشو سمتش برگردوند. با دیدن جیمین گوشه ی لبش بالا رفت"اوه از پوشیدن لباسای من خوشت میاد؟" بعد از تو یقه ی بازش دستی به ترقوه ش کشید و انگشتاشو روی کراوات برد"حتی کراوات؟" یکی از ابروهاشو بالا برد.
جیمین سرشو تکون داد_"فکر کنم خودت از من هم بیشتر خوشت میاد"
جونگکوک یه کم خودشو عقب کشید و یه نگاه به سرتاپای جیمین انداخت، پیراهن مردونه ی سفیدش که برای جیمین کاملا گشاد بود و تا روی رونش میومد، کراواتی که فقط دور گردنش انداخته بود و حتی گره ش نزده بود_"بنظرم میتونم لباسای خودتو دور بندازم تا همیشه همینجوری بگردی"
جیمین نیشخندی زد، چشماش برق میزدن.
-"خب، امشب قراره چجوری باشه که انقدر بابتش ذوق داری؟" چشمای جونگکوک با گفتن این حرف تیره تر شد. دستاشو روی پهلوی جیمین گذاشت و نوک دماغشونو به هم زد.
جیمین دستی به عضله های سینه ی جونگکوک کشید_"چرا بجای گفتن نشونت ندم؟"
بعد آروم فشاری بهش وارد کرد. جونگکوک با فشار جیمین عقبی رفت، جیمین به فشارش ادامه داد اونقدر هردوشون همونجوری رفتن تا پشت زانوی جونگکوک به تخت برخورد کرد و مجبور شد روی تخت بشینه.
جیمین روی پاهاش نشست و دستشو دور گردنش گذاشت.
دستاشو روی بازوهاش گذاشت و خودشو نزدیک تر برد تا کامل روی دیک جونگکوک بشینه. جونگکوک فقط نگاهش میکرد و یه لبخند محو رو لبش بود.
+"امشب قدرت دست منه"
جونگکوک نیشخندی زد و صورتشو نزدیک تر برد_"منتظرم ببینم چجوری قراه این اتفاق بیفته." روی لبای جیمین زمزمه کرد و بعدش شروع به بوسیدنش کرد. دستاشو دور کمر جیمین محکم پیچید و جیمین رو به خودش نزدیک تر کرد. اونقدر که خط باسنش روی دیک خودش باشه.
جیمین لبخندی تو بوسه شون زد. دستاشو از رو شونه ی جونگکوک پایین کشید تا به دستاش رسید. همزمان با بوسیدنشون دستاشو تو دستای جونگکوک گره کرد.
یه کم همونجوری دستاشو نگه داشت، بعد کم کم با تنش به جونگکوک فشار اورد و بهش فهموند که دراز بکشه. بعد از دراز کشیدنشون، جیمین دستاشون رو تا بالای سر جونگکوک بالا اورد. بعد بوسه رو قطع کرد و نیشخندی زد، یه دستشو از دست جونگکوک در اورد و سمت کراوات دور گردنش برد. بعد از اینکه از دور گردنش بیرونش کشید خودشو بالاتر کشید و شروع به پیجوندن کراوات دور مچ جونگکوک کرد. جونگکوک با فکر به کاری که جیمین قراره بود بکنه سفت تر شدن دیکش رو حس کرد.
جیمین بعد از بستن دست جونگکوک با کراوات، برگشت پایین و دقیقا روی دیکش نشست. جونگکوک از پایین مژه هاش نگاهش میکرد، رگه های شهوت تو نگاهش کاملا واضح بود و جیمین رو به وجد میورد. جیمین عاشق این بود که تحریکش کنه. کف دستاشو روی شکم لخت جونگکوک گذاشت و روی دیکش جابجا شد، سفتی که زیر خودش حس میکرد بهش حس قدرت میداد. لب پایینش رو گاز گرفت.
جونگکوک با حرکت جیمین روی دیکش چشماشو بست و آه کشید.
جیمین دستاشو از شکم جونگکوک بالاتر برد و رو قفسه ی سینه ش گذاشت.
سرشو نزدیک جونگکوک برد و لیسی به لبای جونگکوک زد.
جونگکوک چشماشو باز کرد و به جیمین که یک سانتی صورتش بود نگاه کرد. صورتشو نزدیک برد تا ببوسدش ولی جیمین سرشو عقب برد و نیشخندی زد.
-"پس بازی از این قراره"
+" گفتم که...امشب روش منه" بعد یه کم به جونگکوک نگاه کرد_"ددی"
جونگکوک سعی کرد دندوناشو به هم فشار بده تا میل شدیدش به چنگ زدن به پهلوهای جیمین و رو تخت انداختنش رو سرکوب کنه. اون نمیتونست اینقدر اغواگرانه روش باشه و انتظار داشته باشه جونگکوک بتونه خودشو کنترل کنه.
جیمین یه کم بیشتر خودشو روی دیک جونگکوک تکون داد، سرشو عقب داد، چشماشو بست و آه غلیظی کشید. با حس تکون خوردن دیک جونگکوک با دهن بازش لبخندی زد. چشماشو باز کرد و به جونگکوک نگاه کرد. دوباره سرشو پایین برد و لباشو مماس لب جونگکوک گذاشت_"دلم میخواد دیکتو توی خودم حس کنم، تو هم دلت میخواد سوراخ داغ منو دور دیکت حس کنی؟"
جونگکوک با شنیدن اون حرف نفسشو باصدا بیرون داد، لباشو یه کم به لبای جیمین مالید ولی کار بیشتری نکرد چون نمیخواست جیمین دوباره سرشو عقب بکشه. تو چشمای جیمین زل زده بود_"بیبی، کاری نکن وقتی نوبت من شد از امشب پشیمونت کنم"
جیمین دستشو به صورت جونگکوک رسوند و انگشتشو روی لبای جونگکوک کشید_"تو با این حرفت فقط داری مشتاق ترم میکنی."
بعد خودشو بیشتر به دیک جونگکوک چسبوند. با اینکارش آهی از دهن جونگکوک بیرون اومد. جیمین شروع به بوسیدن گردن جونگکوک کرده بود. بوسه هاشو پایین تر میورد تا اینکه به قفسه ی سینه ش رسید. از اونجا زبونشو در اورد و روی بدن جونگکوک کشید. سمت نوک سینه ش رفت و یه کم لیسش زد و شروع به مکیدنش کرد. لباشو با صدا از نوک سینه ش جدا کرد، دوباره زبونشو روی بدنش کشید تا به اون نوک سینه ش رسید و همونکارو تکرار کرد.
کم کم با لباش پایین تر اومد و خودشم از پای جونگکوک پایین رفت و جلوی پاهاش نشست. دستشو روی کش شلوارک جونگکوک گذاشت و آروم پایین کشید.
جونگکوک با برخورد هوا به دیکش آهی کشید، یه کم سرشو بالا اورد تا جیمین رو ببینه. جیمین همونطور که تو چشماش خیره شده بود، دیکشو تو دستش گرفت و از پایین تا بالاشو لیسی زد. تو همون حالت از بالا تا پایین رو دوباره لیس زد.
نفس های قطعه قطعه شده ی جونگکوک رو میشنید. میدونست چقدر جونگکوک دلش میخواد سرشو رو بگیره و دیکشو تو دهنش فرو کنه. جیمین میدونست چقدر جونگکوک کم طاقت بود، و همین تحریکش میکرد به آروم پیش رفتن ادامه بده، برای همین شروع به بوسیدن جاهای مختلف دیکش کرد. از پایین تا بالا رو بوسید و یه دور دیگه از بالا تا پایین اومد. بعد لباشو به سر دیکش رسوند و لبشو روش گذاشت.
-"فاااک جیمین" جونگکوک با نفسی که بیرون داد اینو گفت و سرشو به تخت کوبید.
جیمین از تاثیری که روی جونگکوک داشت راضی بود. لبخند گشادی زد.
ایندفعه سر دیکشو تو دهنش گذاشت و با زبونش بهش ضربه میزد.
جونگکوک تحملش تموم شده بود، دستاشو پایین اورد تا سر جیمین رو باهاش بگیره که جیمین متوجه شد و سرشو عقب برد.
با ابروهای بالا رفته به جونگکوک نگاه کرد. جونگکوک نفس لرزونی کشید و دستاشو مشت کرد و برگردوند بالا_"لعنتی"
جیمین سرشو بالا برد و لباشو به زیرگوش جونگکوک رسوند_"ددی، یادمه یکی میگفت چیزای خوب گیر کسایی میاد که صبر داشته باشن" بعد صورتشو جلوی صورت جونگکوک برد و لباشو مکید، بعد از روش پاشد و سمت کشوی کنار تخت رفت. درشو باز کرد و از توش یه دیلدو و لوب در اورد. دیلدو رو روی میز گذاشت، به انگشتای خودش یه کم لوب زد بعد دستشو پشت سمت سوراخ خودش برد. یه کم با دستش روی سوراخشو مالید.
جونگکوک بهش خیره شده بود، هجوم خون بیشتر به سمت پایین رو حس میکرد. جیمین داشت از قبل هم دیوونه ترش میکرد.
با شنیدن صدای آه جیمین متوجه شد که انگشتشو وارد سوراخش کرده.
با نفسای سنگین شده ش نگاهش میکرد که چطور انگشتاشو تو سوراخش حرکت میده.
چشمای هردو خمار شده بود و جونگکوک درد بدی از سفت شدنش حس میکرد. جیمین خیلی آروم انگشتاشو حرکت میداد و سرشو عقب میبرد و ناله میکرد.
-"میدونم اون برات کافی نیس جیمین" جونگکوک با امید اینکه بتونه جیمین رو ترغیب کنه تا سراغ دیکش بره گفت، اما در جواب، جیمین انگشتاشو از تو سوراخش در اورد و دستشو سمت دیلدویی که رو میز گذاشته بود برد_"درسته، بیشتر میخوام" جیمین قفسه ی سینه ش بالا و پایین میشد.
دیلدو رو سمت سوراخش برد، یه ضرب فرو کرد و آهی از ته گلوش کشید.
چشماشو باز کرد و به جونگکوک زل زد. آروم حرکت دادنش رو شروع کرد.
+"میدونم دلت میخواد تو جاش باشی، میدونم‌ دلت میخواد انگشتای تو و دیکت جاش باشن"
هنوز مستقیم تو چشمای جونگکوک نگاه میکرد، ولی به سختی چشماشو باز نگه داشته بود. با برخورد دیلدو به پروستاش سرشو عقب خم کرد و آهی کشید.
جونگکوک خیس شدن شکمش از پریکام رو حس میکرد، دیگه بنظرش ممکن نبود از این سفت تر بشه. دستاشو مشت کرده بود، میدونست اگه حرکتشون بده جیمین خودشو عقب میکشه.
-"جیمین..." صدای جونگکوک خشدار شده بود، سعی کرده بود هشداری باشه ولی بیشتر شبیه خواهش بود.
جیمین لبخندی زد_"هوووممم؟؟" به حرکتش سرعت داد. صدای خیسِ کشیده شدن دیلدو تو سوراخش تو اتاق پیچیده بود.
-" میدونم که چقدر خودتم دلت میخواد جای اون دیلدو و دستای خودت، دیک من باشه. اون برات جوابگو نیست، تو دوست داری منو توی خودت حس کنی"
جیمین با حرفای جونگکوک بیشتر داغ کرده بود و حس میکرد نزدیکه برای همین حرکتاشو آروم تر کرد تا نیاد.
+"بگو که دلت سوراخمو میخواد ددی"
-"ددی دلش سوراختو میخواد بیبی، ددی انقدر سوراختو میخواد که داره دیوونه میشه، ددی دوست داره تو رو در حال سواری گرفتن از دیکش ببینه" لحن جونگکوک ملایم بود و فقط یه کم تا التماس مونده بود.
جیمین بلاخره حرکتش رو متوقف کرد و دیلدو رو در اورد، بی حواس یه جایی روی تخت پرتش کرد و سمت جونگکوک رفت.
انگشت اشاره شو رو از بالا تا پایین دیک سفت شده ی جونگکوک کشید و لب پایینشو گاز گرفت_"برای من اینجوری شده؟"
جیمین شاید تنها کسی بود که میتونست همزمان که تحت تسلط جونگکوکه، روش تسلط هم داشته باشه، و همین همیشه هردوشون رو نسبت به هم دیوونه تر میکرد.
-"برای تو، فقط برای تو اینجوری شده بیبی" جونگکوک دیگه واضح نفس نفس میزد، سرشو به بازوی سمت راستش چسبوند. با حس دست جیمین دور دیکش چشماشو بست.
جیمین پاهاشو دو طرف بدن جونگکوک گذاشت، از پشت دیک جونگکوک رو گرفت و روی سوراخش تنظیم کرد.
یه کم خودشو سر دیک جونگکوک حرکت داد طور که سر دیکش روی خط باسنش کشیده شد.
جونگکوک از زیر مژه هاش به جیمین و حرکاتش نگاه میکرد، به شدت نیاز داشت دیکشو فرو کنه تو سوراخی که مماس با دیکش شده ولی تو اون لحظه بنظر آرزوی محالی میومد.
با حس تنگی که دور دیکش به وجود اومد فهمید جیمین بلاخره تا ته روش نشسته، هردوشون آهی از گلوشون کشیدن.
جونگکوک هنوز با میل شدیدش نسبت به اینکه دستاشو باز کنه و جیمین رو باهاش بگیره مبارزه میکرد. هنوز انگشتاشو به کف دستش فشار میداد تا بتونه جلوی خودش رو بگیره‌. صحنه ی روبروش هم کمکی به خودداریش نمیکرد. جیمین داشت آروم روی دیک جونگکوک بالاو پایین میشد. با هر بار تا ته پایین اومدنش آه بلندی میکشید. رفته رفته سرعت خودشو بیشتر کرد، حالا دیک جونگکوک شدیدتر به پروستاتش برخورد میکرد و این کنترل رو براش سخت تر میکرد.
بلاخره شروع به بالاوپایین کردن خودش با نهایت سرعتش کرد، همزمان با خودش دیکش هم بالا و پایین میشد و جونگکوک بی طاقت تر میشد.
-"جی..مین"
جیمین جوابی نداد و با چشمای بسته بالا و پایین میشد.
-"دس..تام جیمین" جونگکوک نفس لرزونی بیرون داد، نمیتونست چشماشو باز نگه داره.
جیمین لبخندی با دهن بازش زد و فقط به حرکات سریعش روی دیک جونگکوک ادامه داد.
جونگکوک به جیمین خیره بود، به اینکه چطور به بدنش پیچ و تاب میده و از دیکش سواری میگیره.
جیمین ایندفعه وقتی تا ته اومد پایین، از حرکت ایستاد. شروع به حرکت دورانی کرد و با اینکارش جونگکوک سرشو محکم روی تخت برگردوند و چشماشو روی هم فشار داد. با حس خم شدن جیمین روی خودش چشماشو باز کرد.
جیمین آروم دستاشو از رو بازوی جونگکوک رد کرد و سمت کف دستاش برد.
صورتش کاملا روبروی صورت جونگکوک بود. یه کم با چشمای خمارش نگاهش کرد و بعد لباشو روی لباشو گذاشت. جونگکوک فوری شروع به مکیدن لبای جیمین کرد، انگار میخواست با لباش همونجا نگهش داره.
جیمین دستشو به دور مچ جونگکوک رسوند و خیلی بی جون کراوات دور مچش رو باز کرد.
با باز شدنش جونگکوک فوری دستاشو به پهلوهای جیمین رسوند و چنگی بهشون زد، بوسه هاشو وحشیانه تر کرد.
یه کم تو همون حالت همو بوسیدن تا اینکه جونگکوک خودش شروع به حرکت دادن لگنش کرد. حالا جیمین کامل روش دراز کشیده بود و جونگکوک داخلش میکوبید. سریعتر و خشن تر از وقتی که جیمین روش سواری میگرفت.
با دستاش به هرجا که میتونست چنگ میزد، به کمرش، به باسنش.
دستاشو به بازوهای جیمین رسوند و محکم تو دستاش گرفت. یه کم بازوهاشو سمت عقب برد و تو همون حالت نگه داشت. جیمین ناله ای تو دهن جونگکوک کرد_" تو از اینکه یه کم درد بکشی خوشت میاد، مگه نه؟"
جیمین که دیگه از لذت داشت اشکش در میومد سرشو تکونی داد.
-"پسر کوچولوی خوب من"
جونگکوک بعد از این حرفش به سریعترین حد لگنشو حرکت داد و توی جیمین میکوبید.
جیمین دیگه پشت هم ناله های بلند میکرد و اشک از گوشه ی چشمش اومده بود.
جونگکوک سرشو به نوک سینه ی جیمین نزدیک کرد و شروع به مکیدن و گاز گرفتنش کرد. گرمایی که زیر شکمش جریان گرفته بود نشون میداد نزدیکه. بدون وقفه به کوبیدنش ادامه داد.
حس مایع گرمی روی شکمش باعث شد دست از سینه های جیمین بکشه و به پایین نگاه کنه، با فهمیدن اینکه جیمین اومد نیشخندی زد. بعد چشماشو بست و با حس اینکه با چند ضربه ی دیگه خودشم میاد، مشتاش رو دور بازوهای جیمین محکم تر کرد.
با چندبار حرکت لگنش بلاخره توی جیمین خالی شد و جیمین رو سمت خودش کشید که حالا کاملا بدناشون روی هم باشه.
یه کم تو اون حالت موندن، هردو از دهنشون نفس نفس میزدن.
دستاشو دور کمر جیمین حلقه کرد و لباشو روی پیشونیش گذاشت. بعد انگشتشو زیر چونه ی جیمین گذاشت و سرشو بالا اورد، بلافاصله لباشو روی لباش گذاشت و شروع به بوسیدن کرد. بعد از یه کم بوسیدن گازی از لب پایینش گرفت و بعدش جیمین رو از روی خودش پایین اورد و روی تخت گذاشت، هردوشون به پهلو دراز کشیده بودن. جیمین چشماش بسته بود و لبخند رو لبش بود. جونگکوک دوباره لباشو روی لبای جیمین گذاشت و با ولع بوسید. بعد همونجوری روش خیمه زد و بوسه رو عمیق تر کرد. وقتی بوسه رو قطع کرد لباشو مماس لبای جیمین نگه داشت_"که نمیذاری لمست کنم! هوم؟" بعد انگشتاشو رو شکم جیمین گذاشت و سمت بالا حرکتشون داد، سمت نوک سینه ش رفت، چندبار انگشتشو روش کشید بعد خم شد تو دهنش برد. بعد از مکیدنش ازش جدا شد و انگشتشو بالاتر سمت ترقوه هاش برد، تو چشمای جیمین نگاه کرد و نیشخندی زد، دستاشو دور کمر جیمین حلقه کرد و لباشو روی ترقوه ش گذاشت. چندتا بوسه روش گذاشت و کم کم سمت گردنش رفت شروع به مارک کردن گردنش کرد. جیمین ناله های ریزی از لباش بیرون میومد و انگشتاشو تو شونه ی جونگکوک فرو میکرد.
بعد از گذاشتن چندتا مارک، جونگکوک سرشو بالا اورد و یه بوسه ی عمیق دیگه رو شروع کرد، اونقدر عمیق که هردوشون برای اینکه اکسیژن کم نیارن، مجبور بودن از دماغشون نفسای عمیقی بکشن.
بوسه رو قطع کردن و جونگکوک از روی جیمین بلند شد. چندتا دستمال مرطوب گرفت و خودشو تمیز کرد و سمت جیمین اومد تا برای جیمین هم همینکارو کنه. بعد از تمیز کردن خودشون، هردوشون زیر پتو دراز کشیدن و جیمین خودشو تو بغل جونگکوک جا کرد.
جونگکوک چندتا بوسه ی طولانی روی پیشونی جیمین گذاشت و اونو بیشتر به خودش فشار داد. صورتشو به موهای جیمین تکیه داد و انگشتش رو روی ستون فقرات جیمین بالاوپایین میکرد. با شنیدن نفسای منظمش و فهمیدن اینکه خوابش برده لبخندی زد و بوسه ای روی موهاش گذاشت.
هنوز روز اولی که دیده بودتش با تمام جزییاتش تو ذهنشه. شخصیت تندش که اصلا به قیافه ی لطیفش نمیومد و همین تناقص جونگکوک رو دنبالش کشوند. تکخند آرومی زد و با فکر بهش و محکم تر کردن دستاش دور جیمین چشماشو بست.

Oneshot Collections 🔞 || Kookminحيث تعيش القصص. اكتشف الآن