33

178 59 19
                                    

_خب .. عالی شد یه ژست دیگه ...

_ یکی دیگه ...

_ خوبه، ژستت رو دوباره عوض کن ... 

_ عالیه ..فقط سرتو کمی کجتر کن ...

_ لبخند بزن .. عالیه همینه ...

....

تمام مدت عکس برداری، چشم های زیادی رو به خودش خیره کرده بود. به غیر از کسانی که مسئول عکس برداری و اماده کردن صحنه عکاسی بودن، بقیه کارکنان شرکت هم در ساعات استراحتشون به اونجا سرک میکشیدن تا بتونن ییبو رو از نزدیک ببینن و کنجکاوی هاشون رو راجبش برطرف کنند.
ستاره ی تازه متولد شده ای که روزها بود بین مردم سر و صدا به پا کرده بود و همه راجب اینکه، اون کیه و از کجا اومده ، کنجکاو بودن.
چهره مغرور و جذابش ، چشم های کشیده و اندام متناسبش که زیر نور فلش دوربین هایی که ازش عکس می انداختن خودنمایی میکردن، هر بیننده ای رو در نگاه اول مجذوب خودش میکرد و فقط کافی بود لب هاش رو به حرکت در بیاره و صحبت کنه تا همه تو یک نگاه عاشقش بشن.
در طول عکس برداری تمام مدت، چشم های زیادی رو به خودش خیره کرده بود و در این بین، سنگینی نگاه دو نفر روی خودش رو اصلا دوست نداشت.

ون چینگ کنار جیانگ چنگ ایستاده بود و همزمان که باهم گپ میزدن بهش خیره شده بودن.

نمیتونست بفهمه اونا در مورد چی صحبت میکنن اما اون نگاه ها رو دوست نداشت، حداقل خیره شدن جیانگ چنگ به خودش زیادی ازار دهنده بود.

کمی بعد، ژان هم به جمعشون اضافه شد و کنارشون نشست.  لبخندی بهش زد و از دور براش دست تکون داد.
یبو هم متقابلا لبخندی بهش زد و دوباره روی کارش متمرکز شد.

چند دقیقه بعد که با کنجکاوی نگاه کوتاهی به ژان انداخت، مشغول خوش و بش با ون چینگ دیدش،
براش جالب بود.
ژان از دور ادم متفاوتی به نظر میرسید. هیچ وقت به این موضوع توجه نکرده بود که اون از دور چقدر ادم بالغ و کاملی به نظر میرسید در حالی که همیشه با دید یه پسر بچه بازیگوش که انگاری قرار نبود هیچ وقت بزرگ بشه، بهش نگاه کرده بود.

هر کس که از کنارش رد میشد با احترام بهش سلام میکرد. موقع صحبت کردن مکالماتشون رسمی و محترمانه بود و گاهی از اینکه میدید اون چقدر محبوبه و همه چقدر دوستش دارن، حتی حسودی میکرد.
اون هیچ وقت نمیتونست به اندازه ژان ادم خوبی باشه. اونا تحسینش میکردن و بهش غطبه میخوردن.
ب

ا خودش فکر کرد که ژان همیشه وانمود میکنه که به حضورش نیازمنده. اون به تنهایی، به اندازه کافی شخصیت قوی و محکمی داشت و بدون اون یه ادم بالغ و بی نقص بود. کی میتونست جذابیتش رو انکار کنه و به این فکر کنه که اون اسیب پذیره؟
ژان تغییر کرده بود.

Don't Like Me  Where stories live. Discover now