7

619 164 65
                                    

هری وارد راهرو ممنوعه شد
و بدون اینکه اطلاعی داشته باشه وارد چه بازی شده سمت در مشکی رنگ رفت

اگه هری میدونست با باز کردن اون در وارد چه دنیایی میشد هیچوقت اینکارو انجام نمیداد ، البته شاید ، شاید بازهم تو این زمان قرار میگرفت انجامش میداد

دستشو رو دستگیره در گذاشت و بازش کرد
و در کمال تعجب در قفل نبود برای اخرین بار به راهروی خالی نگاه کرد

وارد اتاق شد ، برعکس انتظارش اونجا فقط یه اتاق خواب معمولی بود ، هیچ چیز غیر عادی داخل اتاق نبود

کمد سفید رنگی که یکی از در هاش با اینه قدی پوشیده شده بود رو به روی در اتاق بود

و سمت راست به صورت افقی تخت تک نفره ای قرار گرفته بود و سمت چپ کتابخونه کوچیکی قرار داشت

هری متوجه در باز بالکن شد ، با خودش فکر کرد که میتونه اتاق یکی از خدمتکارا باشه ، ولی حساسیت راجب این اتاق و درک نمیکرد

هری همینطور وسط اتاق وایساده بود و تصمیم گرفت از اتاق خارج بشه به سمت اون یکی در بره

اما قبل از اینکه بره قاب عکسی توجه اشو جلب کرد
با دو‌قدم بلندی که برداشت به کتابخونه رسید و قاب عکس و برداشت

تو اون عکس یه خانواده بود و هری خوب میدونست اونا کی میتونن باشن ، لئوناردو و همسرش کنار هم وایساده بودن و پسر بچه ای تو بغل داشتن

هری قاب عکس و نزدیک تر برد و با تعجب به اون عکس نگاه کرد ، پسر دیگه ای کنار پای لئو وایساده بود ، و مطمعن بود که اون زینه ولی اون پسر بچه تو بغلش

اون کی میتونه باشه

*اینجا چه غلطی میکنی

هری بخاطر سوپرایزی که شده بود پرید و قاب عکس از دستاش رها شد و به تیکه های کوچیک و بزرگ تقسیم شد

ساعت ده صبح بود که لیام با درد شدید پاش از خواب پرید
با ناله ای که از بین لب های نیم بازش رها شد رو تخت نشست

لیام با گیجی اطراف اتاق و نگاه کرد ، متوجه٫ نبود اون پسر شد نفسشو با صدا‌به بیرون فرستاد

باند پاشو باز کرد و با ناراحتی به مچ پاش که الان قرمز و متورم شده بود نگاه کرد

لیام خوب میدونست اون فقط پیچ خوردگی درجه یکه و خطری براش نداره فقط راه رفتن براش سخته

اول تصمیم گرفت یه دوش بگیره چون بخاطر اتفاق دیشب بوی سکس و تشخیص میداد

راز(mystery)Where stories live. Discover now