Side Story Part 5

492 140 57
                                    

چشماش با حس خنکی روی صورتش محکم بسته شد و لبهاش هم روی همدیگه به خط... خیسی ای که منشأش پاشیدن فواره مانند آب از دهن کای به صورتش بود باعث شد تا عضله های صورتش تو هم جمع بشن و نگاه چندش شده اش به شخص بی خیال مقابلش خیره بشه...

_این چه جهنمیه!

با بلند شدن صدای متعجب جونگوک نفس کشیدن به جونگین یاداوری شد و همونطور که بیخیال در مورد وضعیت تاعو بود اینبار با دقت بیشتری به صفحه گوشی ای که چند ثانیه قبل تاعو جلو روش گرفته بود خیره شد....

_اون همون پسر جدیده نیست! خدای من جذابه اما مگه مدل کاور این ماه مجله شیم جه بوم نبود؟!

جونگوک پرسید و با اشتیاق و تحسین به چهره مدل تازه کار نگاه کرد...بعد از خروج از جزیره رسوندن خودشون به ساحل با برگشت آنتن گوشیشون با حجم تماس های از دست رفته و پیام های بیش اندازه زیاد روبرو شدن که باعث تعجب هر چهار نفر همینطور نگرانیشون شده بود...نکنه متحمل ضرر چند میلون دلاری شده بودن و بکهیون برای همین یکبار رئیس بازی درنیاورده بود...اما بعد از چند دقیقه با گرد شدن نگاه تاعو فریادش"باید اینو ببینی" نفس در سینه جونگین حبس شد...نگاهش قفل شد و قلبش شروع به رقص سالسا کرد....این چه نفرینی بود که درحال تماشاش بود!

و طولی نکشید با زنگ خوردن تلفن چانیول و ظاهر شدن اسم رئیس کمپانی نورد مرد قد بلند به سرعت از جمع فاصله گرفت و حالااون سه نفر شاهد سرخ شدن لحظه ای قیافه مدیر مالی شرکت بودن.

تاعو بعد از پاک کردن صورتش با آستین کتش به ونی که قرار بود تا فرودگاه برسونتشون تکیه داد با نیش باز مشغول تماشای لبخند محوی که رو لبای جونگین تشکیل شده بود شد... در اون لحظه جونگین مالک دنیا بود... اما اون لحظه شمع و گل و پروانه خیلی طول نکشید و با نزدیک شدن جنجالی چانیول ، تلفن همراهش بعد از چندتا چرخش رو زمین خورد شد هر سه با وحشت به اون حجم از عصبانیتی که تا به حال ازش ندیده بودن روبرو شدن....

_اون آ‌شغالو میکشم....قسم میخورم از رو زمین محوش میکنم.... میدونم که از قصد بوده کارش... میدونم که خارشش گرفته و کیه که بدش بیاد از خاروندنش... اینبار دیگه کوتاه نمیام جونگین.

چانیول کم پیش می اومد به حالت جنون برسه... و کسی نبود که ندونه در همچین مواقعی که از گوشای پارک اتیش به بیرون فواره میزد رد پای خرابکاری موجودی به اسم بکهیون وجود داشت. پسری که از ابتدای اشناییش با چانیول ساز ناسازگاری داشت.

_چی شده چان؟

جونگوک پرسید و بعد از کشیدن بطری آب از دست جونگین و گرفتنش سمت چانیول منتظر به چشمای خون گرفتش نگاه کرد.

_آبرومو برده... نه فقط آبروی منو بلکه آبروی مجله رو هم برده.... اون آشغال یون تائه هرچی از دهنش در می اومد بهم گفت... شیم جه بومو وسط عکاسی لخت کرده و لباساشو تن یکی از کارمندا کرده.... ازمون شکایت کردن...هیچ قصدی هم برای کوتاه اومدن نداره.اون لعنتی تر زده به همه چی و عکس اون تازه کار احمقو کاور مجله کرده.

The love story of General KimWhere stories live. Discover now