🔞Part 6🔞

1.5K 72 13
                                    

⚠این پارت شامل اسمات و صحنه های +18 می باشد که ما برای راحتی ریدرای عزیز آن رو علامت گذاری کرده ایم در صورت علاقه نداشتن به این صحنه ها میتوانید با استفاده از این علامت 🚫 آن را رد کنید.

هوسوک

بدون کوچیک ترین تغییری تو چهرش برگشت و به سمت پله ها رفت خیلی عجیب میزنه چرا حس میکنم یه چیزش هست ولی نمیخواد نشون بده اصلا به من چه، شونه ای بالا انداختمو که هوانگ روبه روم ظاهر شد زیر لب از ترس هیسی کشیدم و یه قدم عقب رفتم این چرا اینجوری میکنه فکر نمیکنه ممکنه با کارش سکته کنم

با دیدن عکس العملم نسبت بهش لبخند ملایمی رو لبش نقش بست

× ببخشید اگه ترسوندمتون

اخه اقا جان چرا اونجوری رفتار میکنی که مجبور شی عذرخواهی کنی حالت جدی گرفتم

+ مشکلی نیست

اونم جدی شد
× لطفا چمدونو به جیهون بدین و دنبالم بیاین

خیلی خسته بودم برای همین بدون مخالفت کردن کاری که گفتو انجام دادم و پشت سرش راه افتادم

همراه با هوانگ از پله های مرمری بالا رفتم با طی کردن آخرین پله نفسمو بیرون دادم ،بالاخره تموم شد، سرمو بالا اوردم که دیدم هوانگ وارد راهروی سمت چپ شد منم با دو خودمو بهش رسوندم، به محض رسیدنم بهش هوانگ در اتاقی رو باز کرد و واردش شد منم پشتش وارد شدم

= خب اقای جانگ اینم از اتاقتون اگه خواستین حموم کنین چند دست لباس تمیز تو کمد هست و همچنین تو حموم هم حوله تمیزه ، چیزی نیاز داشتین کافیه دکمه طلایی رنگ کنار تختتونو فشار بدین یا خودم میام یا کسیو میفرستم

+ ممنون

باحرفم از اتاق خارج شد و در رو بست

کش و قوسی به بدنم دادم با اینکه خیلی خوابم میاد ولی تصمیم گرفتم اول حموم برم بعد بخوابم که با این کارم دو تیر زدم، اول اینکه خستگی کل روزی از بین میره، دوم اینکه لباس که نیوردم به یکی از خدمتکارا میگم کت و شلوار تنمو برای فردا امادش کنن.

با برداشتن لوازم مورد نیازم وارد حموم شدم و یه دوش ده دقیقه ای گرفتم بعد از پوشیدن لباس تو کمد از حموم خارج شدم و با حوله رو گردنم موهای نم دار مشکی رنگمو که چند تارش رو پیشونیم خود نمایی میکرد رو خشک کردم
به سمت تخت رفتم و با زدن دکمه طلایی رنگ منتظر اومدن هوانگ شدم حوله رو صندلی انداختم برای اینکه سرما نخورم و از کار اخراج نشم مو هامو کامل با سشوار خشک کردم با تموم شدن کارم دوتقه به در زده شد

+ بیا تو

با باز شدن در دختر جوانی وارد اتاق شد و تعظیمی کرد

= کاری داشتین قربان؟

وای قلبم الان یکی بهم گفت قربان سرمو سمت دیگری چرخوندم که لبخندمو نبینه

🔞MR. NAMJOON🔞Where stories live. Discover now