chapter 3

152 46 132
                                    

What the Hell is Happening?

با آل استار مشکی‌ش روی چمن حیاط قدم زد و هوا خنک رو وارد ریه هاش کرد.
رعد و برق جیغ و فریاد دوست هاش آرامش بهاری‌ش رو از بین برد!
یعنی آرامش انقدر از خونه پسر بدش میومد که حاضر نبود ثانیه ای کنارش باشه؟

می‌دونی همیشه زندگی باب میل ما پیش نمیره.
با تعجب به دور و اطرافش نگاه کرد تا دلیل فریاد هارو پیدا کنه اما چیزی پیدا نکرد که باعت ترس یا حداقل هیجان بشه پس سرش رو بالا برد تا شاید چیز ترسناک یا جالبی توی آسمون باشه؛  فکر نمی‌کرد که قرار بخاطر نگاه‌ش به بالای سرش کلی به خودش لعنت بفرسته!
نمی‌تونست از جاش تکون بخوره انگار که کفش هاش به زمین چسبیده بود!
نفس بند اومد و بعد...

استایلز بخاطر شوکی که بهش وارد شد بود با شتاب روی تخت نشست. نفس نفس می‌زد. آب دهنش رو پایین فرستاد و ناخن هاش رو بی اراده توی کف دستش فرو کرد. ترس و استرس زیاد باعث شد متوجه نباشه که داره به خودش آسیب می‌زنه!

بعد اینکه تنفس‌ش به حالت عادی برگشت خودش هم کمی آروم شد. دست‌ش رو توی موهاش که بخاطر عرق خیس شده بود فرو کرد، تی‌شرت سفیدش که براش گشاد بود رو از تنش در آورد تا کمی خنک بشه.

اسکات با تکیه به آرنجش کمی رو تخت بلند شد. با چشم هایی که از خواب آلودگی نیمه باز بود،؛ با صدایی که سعی از ته شاه میومد گفت:

"چیه؟ بجایِ یه خواب سکسی کابوس گیرت اومد؟"

استایلز همزمان با دراز کشیدنش روی تخت، انگشت وسط‌ش رو به اسکات نشون داد. زیر لب غر زد:

"دود، من برات جوکم؟"

خواب کوله بارش رو از چشم های اسکات جمع کرد و یه جایی زیر کمد قایم شد تا شب بعد دوباره توی چشم های پسر چادر بزنه.

اسکات بلند شد و به سمت استایلزی که دست به سینه دراز کشیده بود رفت و گوشه تخت نشست.

با دست هاش استایلز رو تکون داد و با کنجکاوی گفت:

"نمی‌خوای بگی کابوس‌ت درمورد چی بود؟"

استایلز که منتظر این سوال بود رو تخت نشست. با هیجان و یک نفس گفت:

"همه چی اوکی و خوب بود داشتم تو حیاط مدرسه راه می‌رفتم بعد همه شروع به جیغ زدن کردن منم به دور و برم نگاه کردم و با خودم گفتم"وادافاک؟ چرا جیغ می‌زنن؟!" دور و برم چیزی پیدا نکردم که باعث ترس یا حداقل هیجان بشه بخاطر همین به بالا سرم نگاه کردم و گس وات؟ یکی از پنجره طبقه اخر خودش رو پایین پرت کرده بود دقیقاً جلوی پایه من روی زمین افتاد! خونه‌‌ش رو لباس و صورت فاکیم ریخت."

بعد تموم شدن جمله آخرش نفس عمیقی کشید. قرمزی صورت استایلز حتی توی اون نور کم خودش رو نشون می‌داد!

Boarding school.Where stories live. Discover now