ویدئو

168 29 0
                                    


یونگی

وقتی چشم هام رو باز کردم با سقف سفید رنگ بیمارستان رو به رو شدم. نفس کلافه ای از این صحنه ی تکراری کشیدم که متوجه سنگینی دستم شدم. وقتی سرم رو برگردوندم متوجه شدم جیمین سرش رو روی دستم گذاشته و خوابیده .

رد اشک هنوز هم روی صورتش بود. آروم زمزمه کردم "چرا انقدر گریه میکنی؟" پلک هاش تکونی خورد و چشم هاش رو باز کرد. وقتی متوجه بیدار بودنم شد سریع از جاش بلند شد و روی صورتم خم شد.

-خوبی؟ درد نداری؟ چیزی نمیخوای؟ صبر کن پرستارو صدا کنم.

بدون اینکه فرصت گفتن چیزی رو به من بده از اتاق بیرون دوید. صدای گوشیم باعث شد برش دارم و ویدئویی رو که ایمی برام فرستاده بود رو ببینم. ویدئوی جیمین بود.

-بهت گفتم میریم خونه. این بحث تموم شدست.

لحن صدای زن عصبی بود و صداش بالا رفته بود. صدای عصبانی جیمین هم بالا رفته بود. از توی ویدئو میتونستم متوجه قرمز شدن گوش هاش بشم.

-گفتم که نه. من اینجا میمونم.

-اگه همین الان باهام نیای اونی که اونجا ...

حرف زن رو با عصبانیت قطع کرد و صداش رو بالا برد.

-اگه برای اونی که اونجاست اتفاقی بیفته مطمئن میشم به اون هیولایی تبدیل بشم که همیشه میخواستی.

از لحن عصبیش جا خوردم و ابرویی بالا انداختم. این جیمین بود که با مادرش اینطور حرف میزد؟ صدای ایمی باعث شد از فکر بیرون بیام.

-بهتره از اینجا بری.

-نمیزارم اون رو هم مثل خودت بدبخت کنی ایمی.

-الان واقعا وقت مناسبی واسه تیکه انداختن به من نیست.

ویدئو تموم شد.

یکم که گذشت، جیمین با پرستاری وارد اتاق شد. پرستار بعد از چک کردن سرمم از اتاق بیرون رفت. به جیمین که حالا سرش رو پایین انداخته بود، نگاهی انداختم. شاید واقعا حق با ایمی باشه. باید بهش گوش بدم. جیمین هنوز هم ساکت بود پس سعی کردم جو رو عوض کنم.

-نمیدونم چرا اینقدر گرسنمه! ما تازه باهم نودل خوردیم.

-هیونگ تو 37 ساعته که بی هوشی.

چشمام از شنیدن حرفش گرد شد. من اونقدر بی هوش بودم؟

-جدی میگی؟!!

سری تکون داد که همون لحظه در باز شد و دکتر وارد اتاق شد. بعد از معاینه ای که انجام داد عینکش رو از روی چشم هاش برداشت و بهم خیره شد.

-صادقانه بهت بگم یونگی، توی شرایطی نیستی که بخوای قهرمان دو میدانی بشی. بهتره تا وقتی برات یه قلب پیدا بشه مراقب وضعیتت باشی. بعد از تموم شدن سرمت هم میتونی بری و اینکه (چشم هاش رو ریز کرد.) تا یه هفته نمیتونی رابطه ی جنسی داشته باشی.

Last LoveWhere stories live. Discover now