✿Just for you✿

♡ just for you 18

بعد از کلی گشتن بالاخره چیزایی که مد نظرشون بودو پیدا کردن

هر کدومشون وارد اتاق پرو های جداگونه ای شدن تا لباساشونو بپوشن

جونگکوک زودتر از تهیونگ اومد بیرون و پشت در اتاق پرو منتطر تهیونگ موند
مشغول نگاه کردن به لباسای اطرافش بود که همون موقع تهیونگ درو باز کرد و اومد بیرون و میخواست به سمت فروشنده بره اما با جونگکوکی
که روبروش ایستاده بود روبرو شد

هردوشون بدون اینکه کلمه ای حرف بزنن به همدیگه خیره شده بودن

چقدر زیبا شده...
اون بالاخره منو میکشه...

این دقیقا حرفایی بود که توی ذهن تهیونگ درباره ی
جونگکوک میچرخید

"خیلی بهت میاد "

جونگکوک گفت تا به نحوی تهیونگ رو از اون حالت خیره دربیاره
یکم دیگه نگاش میکرد آب میشد

قطعا که تنها دلیلش این نبود...
استایلی که تهیونگ زده بود برای جونگکوک خیلی بی نقص و چشمگیر بود اما بیشتر از جمله ی
" خیلی بهت میاد "نتونست حرف دیگه ای بزنه

تهیونگ خوشحال از نظر جونگکوک نیشخند آرومی زد سمتش رفت، دستشو پشت کمرش گذاشت تا به سمت فروشنده برن

(استایلشون♡)

"تو هم خیلی زیبا شدی "

تهیونگ آروم گفت بعد از اون لباسایی که قبلا پوشیده بودنو به فروشنده دادن و اون مرد بعد از اینکه لباسای هرکدوم رو توی
جعبه های مجللی گذاشت هردوشونو روی میز گذاشت

بعد از اینکه تهیونگ هزینه رو پرداخت جعبه هارو برداشت و خودش و جونگکوکی که بخاطر حرف تهیونگ خوشحال بود با گفتن " ممنون " و لبخندی هرچند محو از فروشگاه خارج شدن

جونگکوک روی صندلی جلو کنار تهیونگ نشست و تهیونگ هم بعد از گذاشتن جعبه ها روی صندلی عقب سر جاش نشست ماشینو روشن و شروع به رانندگی به سمت آدرس باری که دوستش فرستاده بود کرد

جونگکوک داشت به این فکر میکرد که امشب نباید توی نوشیدن الکل زیاده روی کنه

آخ لعنتی...
وقتی یادش اومد آخرین باری که ودکا با درصد بالای الکل خورده بود و با توجه به حرفای دوست قدیمیش جیمین کلی آبروریزی کرده بود با دست آروم زد به پیشونیش که صداش باعث شد تهیونگ نگاهشو از جاده ی روبروش بگیره به جونگکوک بده