وقتی به بیمارستان رسیدن زین سریع از ماشین بیرون رفت و از پذیرش پرسید که کجا بستریش کردن
زین داشت میدوید و نایل با آرامش راهروهای بیمارستان رو طی میکرد..
از دیدن اضطراب دوستش خنده ش گرفته بود.. هیچوقت زین رو. اینقد دستپاچه ندیده بود و خب این برای نایل باحال بود..
زین بالاخره رفت و به بخش اتاق عمل رسید..
اسمیترز توی راهرو نشسته بود تا زین رو دید گفت:
-سلام آقا
-کوفت و درد سلام آقا بگو ببینم حالش چطوره کجاست چ غلطی دارن میکنن باهاش؟؟؟تا اسمیترز خواست حرف بزنه مردی با روپوش سفید از اتاق بیرون اومد و سمت اسمیترز رفت و. گفت:
-همراه آقای پین هستین شما؟زین با هول شدگی زودتر جواب داد و تقریبا داد زد:
-بله هستیم بگین حالش چطوره...دکتر چپ نگاهی به زین انداخت و خب میخواست بپرسه شما چه نسبتی باهاش دارین ولی چون اضطراب زین رو دید بیخیال شد و گفت:
-حال آقای پین خوبه آسیب به جمجمه شون خیلی حاد نبود و چند روزی باید بستری بمونن و بعدا به خونه برن
زین نفسی از سر اسودگی کشید و همون موقع نایل پیش اونا رسید..
نایل از اسمیترز جریان رو پرسید و از دکتر پرسید :
-ببخشید کی میتونیم ببینیمشون؟
-فعلا که باید به بخش منتقل بشن ولی قبلش باید خانواده شون بیان تا امضا و کاغذ بازی ها رو انجام بدن.. شما خانوادشونین؟؟نایل جواب داد :
-خیر ولی بهشون اطلاع میدیم ک بیان ممنون دکتردکتر سری تکون داد و رفت
نایل پیش زین ک سرشو به دیوار تکیه داده بود و چشماشو بسته بود نشست و گفت:
-دیدی چیزیش نبود آقای عاشق؟؟؟ حالا گمشو بریم خودتم معاینه کنن ک فک کنم تو پاره پوره تر از پینی
-نه نایل میخوام بمونم ببینمش
-دیدی که دکتر چی گفت تا چند ساعت دگ منتقل نمیشه پاشو ببرمت معاینه ت کنن و به جونی بگیری چون پین این شکلی ببینتت از ترس خودشو خیس میکنه پاشو داداشنایل زیر بازوی زینو گرفت و اونو با خودش برد.. انگار تازه زین متوجه درد های بدن خودش شده بود و تموم بدنش کوفته و رد شلاق ها درد میکرد و میسوخت..
نایل اونو به اورژانس برد و به پرستار سپرد تا کمکش کنن
به اسمیترز سپرد تا خانواده پین رو خبر کنه
روی صندلی نشست تا استراحت کنه و گوشیش رو باز کرد
YOU ARE READING
Heart break lives
Fanfictionیه داستان از نایل هوران .... نایل پسر مغرور و پولداریه که اصلا به عاشق بودن و این مسائل اهمیتی نمیده و کل عمرش در حال سکس و خوشگذرونی بوده زیام هم داره فیک ادیت کامل نشده Cover by: @Callme_Afsoon #1 in #persian