part13

1.4K 236 47
                                    

جین کل سالن و دورانی طی کرده بود

بزور نفساشو کنترل میکرد

جین حاضر بود تمام چیزایی که دار و نداره برای نجاتش بده

نامجون__آروم باش

میخواست امگاشو آروم کنه و بوی فرمونای پر لز نگرانیشو دور کنه

جین__آروم باشم؟!واقعا فقط همین.....اونم وقتی اون رفیق آشغالت داره خیلی خونسرد قدم میزنه؟!چطور تونستید اینکارو باهاش بکنید؟ اون همش16سالشه تازه هفته ی بعد میشه 17سالش ...بعد هق ....بعد هق.....خودش..هق

هیچ وقت نمیخواست جلوی کسی گریه کنه ولی حالا به هق هق افتاده بود

ولی اهمیتی داشت وقتی کوکش روی تخت بیمارستان بود؟

نامجون فورمونای آرام بخشش و پخش کرد تا به امگاش که درحال جوش و خروش بود کمکی کنه

نامجون بعد از آروم کردن اون امگا پایین رفت تا حال دوستشو بدونه

روی یه نیمکت لم داده بود و دستش و روی صورتش گذاشته بود

نامجون کنارش نشست

تهیونگ__میدونم گند زدم......بدم گند زدم نامجون

نامجون__هی پسر اشکالی نداره همه اشتباه میکنن

تهیونگ__یادت بابام چی میگفت؟ میگفت بعضی اشتباها بخشیدنی نیس.....

نامجون__من مطمئن کوک انقدر پاک هست که ببخشه

راست میگفت کوک قطعا مهربون تر از این بود که نبخشه

تهیونگ__اون بخشید خودم چی؟میتونم به خاطر صدمه هایی که بهش زدم خودم و ببخشم؟(واقعا که خااننده ها چی اونها میتونن ببخشنت؟)

نامجون__میتونی براش جبران کنی.....اینطوری توهم تنبیه شدی....منم کمکت میکنم...اصلا از حالا مامورات مخ زدن برادران جئون شروع شد(نگران خودشه این😂)

تهیونگ لبخندی زد

ته و نام باهم سمت طبقه های بالا رفتن

بعد از چند ساعت نشستن دکتر اومد بیرون

جین__دکتر چیشده خوبه ؟خیلی آسیب دیده؟

نامحون __زنده میمونه؟

و با نگاه های زگبایی تهیونگ و جین مواجه شد

دکتر__بله حالشون بهتره تیر و از بدنشون خارج کردیم....خون زیادی ازشون رفته ولی جای گلوله خیلی عمیق نبوده ......سه روز اینجا بستری هستن تا درمانشون بهبود کامل پیدا کنه و بعدشمیتونید ببریدشون خونه و حتما باید یک همراه پیششون باشه بهتره شیفتیش کتید که اذیت نشید تا چند ساعت دیگه بهوش میاد

بعد از رفتن دکتر تهیون و جین درحال بحث سر اینکه کی اول بمونه بودن

جین__یه لحظه فک کن بزارم با بلاهایی که سرش آوردی وول ببینیش

His paper worldDove le storie prendono vita. Scoprilo ora