پارت 12

1.5K 268 25
                                    

_ جونگکوک _

قاشق رو توی دسر شیرین توی دستم چرخوندم

واقعا احمقانه بود توی یه لیوان حجم وسیعی از شیرینی جات ریخته بودن و تهش یه چتر گذاشته بودن روش

این دقیقه سلیقه کی بود

چشماشو بالا اورد و دنبال مظنون گشت با دیدن جین که با ولع به جون لیوان توی دستش افتاده بود برداشت

به گربه اش نگاه کرد که به لیوان توی دستش نگاه میکرد ولی تهیونگ که شیرینی جات دوست داره

دستی روی سرش کشید و گفت : دوست نداری عزیزم؟

تهیونگ لبخند زد و لب زد : ت.و چ.را ن.خو.ر.دی؟

تهیونگ بی توجه به بقیه دستشو دور کمرش گذاشت و به خودش نزدیکش کرد : همینجوری عزیزم شروع کن بخور

+ و.لی تو ک ن.خو.ر.دی

جونگکوک لبخندی به پسر شیرینش زد دهنشو باز کرد با انگشتش به دهنش اشاره کرد

تهیونگ لب خنده ارومی حجم بزرگی از محتوی توی لیوان بالا اورد

جونگکوک با دیدن قاشق لباریز شیرینک روبروش که به سمت دهنش میومد اب دهنشو صدا دار قورت داد

و کمی بعد تمام سلول سلول های بدنش اون شیرینی گلو زن رو حس‌میکرد

سعی کرد قیافه اش جمع نشه محتویاتو قورت داد و با لبخند به تهیونگ گفت شروع کن عزیزم

تهیونگ به سینه جونگکوک لم داد و با لذت دسر عجیب غریب صورتی ابیشو شروع کرد و با لذت اومی گفت

جونگکوک با چشماش دنبال اب گشت که با دیدن بطری اب روبروی صورتش به صاحب اون دستای ناجی وارانه خیره شد

جیمین

درسته فقط جیمین میدونست از چیزای شیرین متنفره

بطری اب رو از دستش گرفت تشکر زیر لبی کرد‌

+ دنیای عجیبیه ! اگه یه روزی بهت میگفتم یه زمانی یه قاشق پر خامه و عسل و توت فرنگی که با شکر یخ بسته و حجم زیادی بستنی رو یه دفعه توی دهنت جا میدی به نظرت چه ری اکشنی نشون میدادی ؟

جونگکوک پوزخندی زد و نگاهشو به یونگی دوخت که بهشون خیره شده بود

_ احتمالا یه سر تیمارستان میبردمت پارک !

جیمین شاکی نگاهش کرد : پارک ؟! کوکی اونقدرم دور نشدیم

نیم نگاهی به تهیونگ انداخت که سر و ته لیوانشو در اورده بود
لیوان خودشم دستش داد و بوسه ای روی سرش گذاشت

_ بستگی داره تو منظورت از دور چی باشه جیمین

جیمین سری به نشونه مثبت تکون داد
+ مثل همیشه ! میدونی همیشه ته حرفای ما به اینجا ختم میشه

Mine1 |KookV|Where stories live. Discover now