همونطور که قبلاً گفتم باید کار کنی و پول داشته باشی تا آرامش نگاهت کنه و این مهمترین و حقیقی ترین دلیلی بود که هری رو از رخت خواب گرم و نرمش توی هوای بارونی نیویورک ساعت ۶ صبح، بیرون کشیده بود .
قبل از این که بره یه دوش بگیره با پذیرش هتل تماس گرفته بود و خواسته بود که یه صبحانه انگلیسی براش آماده کنند و اون رو به اتاقش بیارن .
و دقیقاً وقتی پوشیدن لباس هاشو بعد از دوش گرفتن تموم کرده بود ، چند تقه آروم به در اتاقش خورد .
سینی صبحانه رو از دختر جوانی که جلو در بود گرفت و تشکر کرد .بوی قهوه مشامش رو پر کرد و الان بیشتر از قبل احساس سر زندگی میکرد .
اگر قرار بود بین چای و قهوه یکی رو انتخاب کنه، اون قطعاً قهوه رو انتخاب میکرد .پس از صرف صبحانه با آهنگ It takes a lot to know a man از دِمییِن رایس (Damien Rice ) سویتش رو ترک کرد .
سارا دیشب بهش خبر داده بود که از طرف دیور براش ماشین فرستاده میشه پس لازم نیست که خودش ماشین کرایه کنه و هری از این بابت ممنون بود .وقتی میخواست از هتل خارج بشه تعدادی زن و مرد جوان و دوربین بهدست جلودر هتل دید .
مسلماً از طرف دیور و سارا بهشون خبر داده شده بود که اینجا باشند و هری رو در حال خارج شدن از هتلش با دوربین هاشون شکار کنند .
بعد از اینکه از نور کور کننده فلش دوربین هاشون و سوالات همیشگی ، بی ربط، مسخره و آزار دهنده شون نجات پیدا کرد و سوار ماشین شد ؛نفسی از سر آسودگی کشید و ماشین حرکت کرد .سر ست عکاسی همه چی همونجوری که باید میبود ،بود .
ماریا گرازیا چیوری (Maria grazia chiuri) طراح برجسته و به نام برند دیور هم در ست عکاسی حضور داشت.
در پوشیدن درست لباس های طراحی شده توسط خودش ، به هری کمک میکرد و در این مدت زمان کم باهم ارتباط خوبی برقرار کرده بودند .
اگر هری میخواست اون زن رو توصیف کنه غیر از این کلمات به ذهنش نمیومد : قدرتمند ، فروتن ، پیشرفته.
طرز حرف زدنش و ذهن خلاقش چیزی بود که بیشتر از همه هری رو مجذب خودش کرده بود و همینطور سبک و استایل خاصی که برای خودش داشت .
ماریا از نظر هری تجسم کامل کلمه "بی نظیر" بود .+"واقعاً کار کردن با شما یکی از لذت بخش ترین و بهترین تجربه های من تا به امروز بوده "
ماریا رو بغل کرد و صادقانه ازش تشکر کرد .
"ماریا: برای من هم همینطور ، تو واقعاً صادق و خوشتیپ هستی و شخصیت و قلب بسیار زیبایی داری خیلی خوشحال شدم که در این کالکشن به ما همراه بودی تا همه چی چندین برابر بهتر و باشکوه تر بشه هری ."
+"باعث افتخار من بود که در کنار شما و تیم فوق العاده دیور کار کنم "
دست های ماریا رو که بین دست هاشو بودند، فشار داد و بهش گرم ترین و صمیمانه ترین لبخندشو زد .بعد از خداحافظی کردن از تک تک افرادی که اون جا حضور داشتند توسط راننده دیور به هتلش برگردونده شده .
![](https://img.wattpad.com/cover/258149474-288-k842545.jpg)
YOU ARE READING
MORE THAN A GAME [Z.S]
Fanfiction"زندگی بیشتر از یه بازی هست عزیزم و تو باید این رو قبول کنی . باید بجنگی و اگر بازی میکنی باید جوری بازی کنی که انگار این بازی، بازی مرگ و زندگیت هست ."