𝑝𝑎𝑟𝑡_30

466 67 464
                                    

قبل از این که بخونید بگم که تیزر فف که پیج liam_malik زحمتش رو کشید و کلییی خوشحالم کرد به کست اضافه شده حتمااا ببینیدش!
ووت یادتون نره:)) مراقب لری و زیام هارتتون باشید!..

.
.
.

جلوی چادر ایستاده بودن که نایل با یه بطری شیشه‌ای خالی به سمتشون اومد

نایل: بیاین پسرا میخوایم بازی کنیم

زین: جرعت یا حقیقت؟

نایل: اشلی فقط گفت بیارمتون ، چیزی از بازی نگفت

سه تایی به سمت آتیش رفتن و کنار بقیه جا گرفتن
اشلی با ذوق بطری رو از نایل گرفت و دست هاش رو به هم کوبید

اشلی: خب خب ، نوبتی میچرخونیم به هر دو نفر که بیفته باید همو ببوسن

لویی اخم هاش رو تو هم کشید

لویی: هری بازی نمی کنه

اشلی: مگه هری خودش زبون نداره لو

ریز خندید و ابرو هاش رو بالا انداخت

لویی: مگه نمی دونستی زبونشو من خوردم!

زین: عاقبت فرنچ کیس

هری: ما داداشیم لو مشکلی نیست

لویی لب و لوچش رو کج کرد و به یه سمت دیگه نگا کرد

نایل: خب پارتنرا کنار هم بشینن که با هم نیفتن

امیلی کنار نایل جا گرفت و بقیه اون ها هم دایره ای نشست

امیلی: من میچرخونم من میچرخونم

زین: بدبخته سینگلو نگا

با فخر به لیام لم داد و ابرو بالا انداخت
امیلی هم کم نگذاشت و انگشت های وسطش رو بالا گرفت

اشلی: بدید من اصلا

لبخند گنده ای به رایان زد و بطری رو چرخوند
بطری رو به نایل و خودش ایستاد
نایل با خجالت خندید و سرش رو برد جلو

اشلی: کیوتییی رو نگاه ، خجالت نکشش

اون هم سرش رو جلو برد و بوسه‌ی کوتاهی روی لب های نایل زد

نایل: رایان داداش میدونی که چقدر دوست دارم؟

رایان خندید و سرش رو به دو طرف تکون داد

لویی: من میچرخونم

هری ابرو بالا انداخت و بطری رو دست لویی انداخت
بطری که ایستاد جمع توی سکوت فرو رفت رفت
لویی به لیام نگاه کرد

لویی: از اولش می‌دونستم بهم چشم داری پینو

لیام: اینجا من و تو یه رابطه ی توی خطر داریم زر زیادی نزن بیا جلو

Midnight With Him" [Ziam]Where stories live. Discover now