قبل از این که بخونید بگم که تیزر فف که پیج liam_malik زحمتش رو کشید و کلییی خوشحالم کرد به کست اضافه شده حتمااا ببینیدش!
ووت یادتون نره:)) مراقب لری و زیام هارتتون باشید!...
.
.جلوی چادر ایستاده بودن که نایل با یه بطری شیشهای خالی به سمتشون اومد
نایل: بیاین پسرا میخوایم بازی کنیم
زین: جرعت یا حقیقت؟
نایل: اشلی فقط گفت بیارمتون ، چیزی از بازی نگفت
سه تایی به سمت آتیش رفتن و کنار بقیه جا گرفتن
اشلی با ذوق بطری رو از نایل گرفت و دست هاش رو به هم کوبیداشلی: خب خب ، نوبتی میچرخونیم به هر دو نفر که بیفته باید همو ببوسن
لویی اخم هاش رو تو هم کشید
لویی: هری بازی نمی کنه
اشلی: مگه هری خودش زبون نداره لو
ریز خندید و ابرو هاش رو بالا انداخت
لویی: مگه نمی دونستی زبونشو من خوردم!
زین: عاقبت فرنچ کیس
هری: ما داداشیم لو مشکلی نیست
لویی لب و لوچش رو کج کرد و به یه سمت دیگه نگا کرد
نایل: خب پارتنرا کنار هم بشینن که با هم نیفتن
امیلی کنار نایل جا گرفت و بقیه اون ها هم دایره ای نشست
امیلی: من میچرخونم من میچرخونم
زین: بدبخته سینگلو نگا
با فخر به لیام لم داد و ابرو بالا انداخت
امیلی هم کم نگذاشت و انگشت های وسطش رو بالا گرفتاشلی: بدید من اصلا
لبخند گنده ای به رایان زد و بطری رو چرخوند
بطری رو به نایل و خودش ایستاد
نایل با خجالت خندید و سرش رو برد جلواشلی: کیوتییی رو نگاه ، خجالت نکشش
اون هم سرش رو جلو برد و بوسهی کوتاهی روی لب های نایل زد
نایل: رایان داداش میدونی که چقدر دوست دارم؟
رایان خندید و سرش رو به دو طرف تکون داد
لویی: من میچرخونم
هری ابرو بالا انداخت و بطری رو دست لویی انداخت
بطری که ایستاد جمع توی سکوت فرو رفت رفت
لویی به لیام نگاه کردلویی: از اولش میدونستم بهم چشم داری پینو
لیام: اینجا من و تو یه رابطه ی توی خطر داریم زر زیادی نزن بیا جلو
YOU ARE READING
Midnight With Him" [Ziam]
Romanceدرحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام ط...