part 35

1.3K 428 403
                                    

سلام به همگی ^^ وی با جلیقه ضد گلوله و سپر کاپیتان آمریکا از همگی خواهش میکند که اگر داستان رو یادشون رفته یه نگاهی به دو پارت آخر بکنن . با تشکر .

                   •••••••••••••••••••••••••

از وقتی که یادش میومد از فضا های شلوغ متنفر بود ؛ حس میکرد قراره بین جمعیت خفه بشه و بقیه هم بدون اینکه متوجه بشن روی بدن نیمه جونش پا بذارن ، و علاوه بر این ،  برخورد اتفاقی بدن ها هم حالش رو بهم میزد .
و حالا دقیقا وسط یکی از این مکان ها بود و خیلی سخت نفس میکشید .

فکرش رو نمیکرد سهون ازش بخواد حتی بعد از تموم شدن فشن شو بمونه و طبق معمول نتونست نه بگه چون در قبال پولی که قرار بود از پسر کوچک تر بگیره احساس مسئولیت میکرد .

میتونست بوی ادکلن پسر رو به روش رو که کت سفید رنگی رو روی شونه های ظریفش انداخته بود به وضوح حس کنه . شاید چون اون پسر زیادی نزدیک بهش ایستاده بود و با چشم های تیره گربه ای شکلش بهش نگاه میکرد .

صدای موزیک بالا بود و نمیتونست صدای پسر مقابلش رو به خوبی بشنوه و برای اینکه معذبش نکنه به لب هاش برای لب خونی کردن نگاه نمیکرد ، پس فقط یه سری از حرف هاش رو متوجه میشد و اونایی هم که نمیفهمید صادقانه براش مهم نبودن . حتی اسمش رو هم که اول مکالمه گفته شده بود به یاد نداشت .

وقتی اون پسر وسط حرف هاش دست باریکش رو که چند تا حلقه ی خیلی ظریف نقره ای و طلایی به بند های انگشت هاش بود بالا اورد تا برای ایجاد فضای صمیمی تر بازوش رو بگیره مثل همیشه ناخودآگاه خودش رو عقب کشید . معمولا به لمس های ساده خیلی واکنش نشون نمیداد ولی امروز بیش از حد حساس شده بود . احتمالا نگاه های زیادی که روی خودش احساس میکرد باعثش بودن .

_اوه ... متاسفم نمیدونستم از لمس شدن خوشت نمیاد .

پسر کوتاه تر مودب گفت و لبخند زد و چانیول هم معذب کمی لب هاش رو کش داد .

_اشکالی نداره .

کمی بلند تر از حد معمول حرف زد تا صداش به گوش پسر مقابل برسه .

_این کارت منه . خوب میشه اگه بیشتر باهم آشنا شیم ، البته دفعه بعدی یه جای آروم تر که حداقل بتونیم صدای همو بشنویم .

پسر رو به روش با لحن تقریبا شوخی گفت و کارت سفیدی رو که از توی کیف پولی چرمش دراورده بود سمتش گرفت . کارت خوبی به نظر میرسید ! پس فقط با احترام کارت رو گرفت و توی جیبش گذاشت و باعث شد لبخند پسر مقابلش عمیق تر بشه .

_منتظر تماست میمونم . 

بالاخره مکالمه بینشون به پایان رسید و چانیول با لبخند ریزی سر تکون داد و قدم هاش رو به سمت میزی که لوهان و کیونگسو پشتش بودن از سر گرفت .

swish swish i'm a witchWhere stories live. Discover now