این چندشاتی ترجمه شدهست؛ لینک زبان اصلی ©
https://archiveofourown.org/works/17667875***
دربارهش صحبت نکردن.
مشکلی نبود و چیزی هم برای حرف زدن وجود نداشت. اونها فقط دو تا هماتاقیِ آسوپاس بودن که چیزی به جز یک آپارتمان مشترک و دو تا تخت دونفرهی کوچیکِ چسبیده به دیوار مثل متلهای ارزون نداشتن.نامجون نمیدونست چطور صمیمیتشون رو توصیف کنه، پس خودش رو درگیرش نکرد. هیچکس هم نمیدونست؛ جونگکوک به زیبایی توی قوس بازوهای پسر جا میگرفت، دیگه موقع بیدار شدن از خواب گرمش نمیشد چون جونگکوک پتو رو از روی پاهاشون کنار میزد و یک آپارتمانِ نقلی و سرد تبدیل به خونه شده بود.
وقتی آلارم جونگکوک به صدا دراومد، خورشید تقریباً غروب کرده بود. اخم کرد و پسر رو نزدیکتر کشید. چهارشنبه عصرها جونگکوک کلاس داشت، شاید هم شیفت کاریش توی بار بود؟ ذهن خوابآلودش به خاطر نمیآورد. نامجون غرید وقتی که جونگکوک با غرغر و یک عذرخواهیِ زیرلبی کنارش زد و بلند شد.
صدای صورت شستن و گشتنِ پسر توی کمد، براش مثل یک لالایی بود. غلت زد و خودش رو روی گرمای به جا مونده از جونگکوک رو تخت انداخت و گوش سپرد. صدای تقوتوق توی یخچال، برداشته شدن کلید از روی پیشخوان و بعد کلیکِ بسته شدن در آپارتمان.
آهی کشید و چشمهاشو باز کرد. گوشیش رو برداشت و فهمید هنوز ۱۸ دقیقه تا آلارمش باقی مونده و دوباره آه کشید. شاید بهتر بود خودش هم بلند بشه، به هر حال تخت دیگه زیادی سرد بود.
***
وقتی خودش رو روی تخت جیرجیرکُن کنار جونگکوک انداخت، متوجه بوی تند الکل شد. برای اهمیت دادن زیادی خسته بود، بهش ربطی هم نداشت؛ حالا چه به خاطر کار توی بار بود، چه به خاطر پارتی.
جونگکوک روی تخت لرزید و خودش رو به طرف گرمایِ نامجون کشید، وقتی کنارش گوله میشد، بیشباهت به یک بچه گربهی نرم نبود. به سقف سفید بالای سرش نگاه کرد، حتی برای خوابیدن هم خسته بود. سرش مثل استخون سفت و پُر از دروس آماری و همینطور کافئینِ مصرفی بعد از کلِ شب کار کردن توی بیمارستان حیوانات بود.
YOU ARE READING
Sleep Slow [Namkook]
Fanfiction「Sleep Slow & Dream Awake 🏠」 𖦹 Namkook 𖦹 Fluff, Romance, Smut 𖦹 Translator: Nelin 𖦹 Writer: Themarmalade نامجون و جونگکوک همخونهایهایی هستن که وقتی خسته از سر کار و کلاس برمیگردن، کنار همدیگه میخوابن و این براشون تبدیل به عادتی غیرقابلترک...