19
تمایل چیز عجیبیه. وقتی میلی توی وجود یک نفر ایجاد میشه، میتونه قانعش کنه برای دستیابی بهش هر کاری بکنه. مثل یه شخص جدید و متمایز که یهو متولد میشه تا تمام حسابوکتابهای اون فرد رو بههم بریزه و به یه رفتار جدید مجبورش کنه. همون چیزی که اون شب توی اون کابین چانیول رو وسوسه کرد تا دستهای بکهیون رو لمس کنه. دستهایی که اثر حرارتِ نوازشش هنوز روی رون پاش بود و هر لحظه که پیش میرفت داغتر میشد و جای خالیش رو بیشتر به رخ میکشید. بهحدی که پیشنهاد مچانداختن رو بهش داد.
اما! پیشنهاد بکهیون، اون... میتونست وسوسهانگیزتر باشه. برای هر دوشون. برای چانیول بیشتر! وسوسهانگیز و ترسناک. پیشنهادی که نشون میداد تمایل ناشناختهی وجود بکهیون که تا امشب صبر کرده بود بالاخره خودش رو از پوستهی امنیت بیرون کشیده و ازش خواسته تا کار رو یکسره کنه.
- واقعا؟
چانیول با بهت پرسید و بکهیون سرش رو برای تایید بالاوپایین کرد. ابروی راست چانیول بالا رفت: و دلیلت برای این پیشنهاد چیه؟
بکهیون نیشخند زد: واقعا داری از من دلیلش رو میپرسی؟
پسر کوچکتر با سر جواب مثبت داد و بکهیون جلو اومد و روی صندلیای که روبروی چانیول بود نشست: دلیل خاصی باید داشته باشه؟
چانیول چشمهاش رو ریز کرد و با لحن موشکافانهای گفت: من بیدلیل با بقیه نمیخوابم.
بکهیون تکخندهای زد و دستهاش رو توی سینهش بههم گره زد: و چرا فکر کردی باید بهت یه دلیل بدم؟
دوست داشت ادامه بده «تو خودت دلیلش رو میدونی، تو خودت یه دلیل داری!» و چانیول درسکوت به این فکر کرد که واقعا این چه مکالمهایه که شروع کرده! معلومه که چانیول یه دلیل برای انجامش داشت! بیون بکهیون، آماتولوکا مارانزانو، اون مرد عجیب، وجود داشتنش برای اینکه چانیول دلش بخواد این رو هم باهاش تجربه کنه کافی بود.
- نمیخوای؟
این چه سوالی بود؟ چشمهای چانیول کمی درشت شد و به این فکر کرد که پیشنهاد رو بکهیون داده و چرا حالا جوری داره موقعیت مهرههاش رو میچینه که بهنظر برسه این چانیوله که کیش شده و برای ماتنشدن به سکس باهاش نیاز داره؟ میخواست خوب فکر کنه این اولینباری نبود که مرد بزرگتر چانیول رو توی موقعیتی که اون بخواد تصمیم بگیره گذاشته بود تا به خواستههای خودش برسه و این... خبیثانه بود.
با لحن سستی گفت: میخوام... ولی...
لبخند بکهیون پررنگ شد: ولی نداره! همین که میخوای کافیه!
و با دست اشاره کرد تا چانیول بهسمتش بره: بیا اینجا.
چانیول حرکت ظریف انگشتهای کشیدهی بکهیون رو با نگاه خیرهای دنبال کرد و ناخودآگاه اخم کرد: باید حتما اینطوری انجامش بدیم؟
![](https://img.wattpad.com/cover/275608145-288-k44729.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Drown 🎻 [Chanbaek]
Fiksi Penggemarکتاب سوم از ششگانهی 'بکهیون' جلد اول از کتاب سوم: نیویورک FICTION : Drown - مغروق COUPLE : چانیول و بکهیون 🎻 GENRE : رمنس، روزمره، اکشن، اسمات SUBGENRE : مافیایی AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم Nc-20 READ ON : چه...